باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

خوابم میاد!

خوابم میاد اما خیلی خوابیدم

فکر کنم 12 ساعتی شد

می دونم بیشتر بخوابم سردرد میشم

یه خوابای عجیب و غریبی هم دیدم

رفته بودم دانشگاه

یه دانشگاه جدید

یه دانشگاه خیلی ارزون

تازه باز شده بود

کلاس فیزیک و امتحان فیزیک داشتم

یه کانال آبم نزدیکش بود

محله ای که دانشگاه رو توش باز کرده بودند خرابه بود

مردم تو خونه های داغون زندگی می کردند

بچه هاشون میومدند دانشگاه!

آخرش به استادم گفتم چطوره برم رشته کتابداری

یه کتابخونه باز کنم

یادم نیست چی گفت اما خودم منصرف شدم

خلاصه که خوابم میاد

خوابم پر فراز و نشیب بود خسته شدم!؟

از من بگذر که شیوه ی دلبری نمی دانم

از من بگذر که شیوه ی دلبری نمی دانم

یا که شیوه ی شیطنت عاشقی نمی دانم

من همینم آنچه می بینی نه جز این

من به جز راستی کار دیگری نمی دانم

تو راست باش و ببین چه می شود آیا

که برای من و تو ره دیگری نمی دانم


ماهش