و گفت: «بی بارتان نخواهند گذاشت. اگر بارِ حق برداری به نقد به حقیقت رسی و فردا بیاسایی و اگر نه باطلی بر گردن نهندتان که نه در دنیا بیاسایید و نه در آخرت.» ص: 196
و گفت: «هرکجا پنداشتِ تُست دوزخ است و هرکجا تو نیستی بهشت است.» ص:196
و گفت: دیری است که میگویند جایی چیزی است اگر نبودی و اگر نیافتندی نجستندی.» ص: 198
و گفت: «خلق از آن میرنجند که کارها پیش از وقت طلب میکنند.»ص: 202
گفتند: «ای شیخ مردمانِ او در مسجد باشند؟ گفت «در خرابات نیز باشند.»ص: 209
گفتند: «در نماز دست بر کجا نهیم؟» گفت: «دست بر دل و دل بر حق» ص: 209
درویشی گفت: «او را کجا جوییم؟» گفت: «کجاش جستی که نیافتی؟» ص 209
گفتند: «عشق چیست؟» گفت: «عشق دامِ حق است» ص:210
منبع:
چشیدنِ طعم وقت، از میراث عرفانی ابوسعید ابوالخیر، محمدرضا شفیعی کدکنی،انتشارات سخن.
دنیا نسزد ازو مشوش بودن
از سوز غمش دمی در آتش بودن
ما هیچ و جهان هیچ و غم و شادی هیچ
خوش نیست برای هیچ ناخوش بودن
#ابوسعید_ابوالخیر
برگشتنی از طرقبه یادم اومد گواهینامه من با عینکه!
اول باید برم بینایی سنجی!
از دیروز دارم شبکه های ماهواره ای آهنگ رو گوش میدم!
آهنگای دبلی دیمبویی ایرانی رو دوست ندارم!؟
رفتم آهنگای عربی و بندری دانلود کردم!
جون میده واسه رقص!
اگه هر روز برقصم زود لاغر میشم!
عجب بازگشت به زنانگی کردم!
رگ عربیم هم فعال شده!
خلاصه سر پیری یاد این کارا افتادم!
امروز از صبح زود داره باران میاد!
من هم از 6 بیدارم!
رفتم دوش گرفتم و صبحانه خوردم!
شبکه های اجتماعی رو چک کردم!
چقدر سخت شده سر زدن بهشون!؟
یه کم اخبارم دیدم!
شاید بریم طرقبه پیش خاله دایی ها!
من تازه فهمیدم چند ماهه گواهینامه رانندگیم تاریخش گذشته!؟
باید برم تمدیدش کنم!
فکر کنم جریمه ام کنن!
آزمایش خونم باید بدم!
فکر نکنم سرطان خون گرفتم!
ولی باعث بفهمم کبدم خیلی چربه!
دوشنبه میرم دکتر تغذیه!
خدا کنه خوب باشه!
دعا کنین بتونم رژیمش رو اجرا کنم!
درخت توت سفید حیاط میوه هاش رسیده!
گفتم اون روز کلی پرنده ی مهاجر اومده بودن سراغش؟!
این قدرم ترسو بودن تا منو دیدن رفتن!؟
پارسالم اومده بودند!
خلاصه که حیاط ما خودش یه اکوسیستمه!
پر پرنده ست!
ثابت و مهاجر!
این قدر سبزی کم شده که یه جا سبز باشه حیوانات هجوم میارن!؟
روز خوبی داشته باشید!
ما هم با باران عشق می کنیم!
کنترل روی زندگی خود داشتن به معنای قبول مسئولیت هر آنچه هستیم و شرایط موجود است!
این خیلی راحت است که تقصیر هر چیزی را گردن دیگران بیندازیم و هیچ کار نکنیم چون تقصیر آن هاست اما اگر ادعا داریم آدم خاصی هستیم لازم است ذهنمان را با پر از فکر در مورد دیگران نکنیم و سررشته ی امور را بدست بگیریم و در حد خود تاثیرگذار باشیم!
اگر توقعمان را از دیگران و جهان و خودمان کم کنیم و بر عکس توقع اتفاقات بد داشته باشیم دیگر هیچ گاه احساس نفرت در ما بیدار نمی شود، ما کار خود را به نحو احسن انجام می دهیم و نتیجه را به کائنات می سپاریم، شاید نهالی که می کاریم زود ثمر دهد یا زمانی طول بکشد که ثمر بنشیند به هر صورت ما هر روز به آن آب می دهیم و رسیدگیش می کنیم!
برای درک بیشتر این موضوعات به کتاب زندگی عاقلانه از آلبرت الیس مراجعه کنید!