نمی دونم چرا بعضیا با رابطه ی من و حافظ مشکل دارن!؟
خاک پای میخانه ی حافظ رو چشمام می ذارم!؟
اگه قرار بود حافظ به حرفای مردم زمان خودش گوش بده که حافظ نمیشد!؟
به قول خودش
گدایی در میخانه طرفه اکسیریست / گر این عمل بکنی خاک زر توانی کرد
من گدا هوس سروقامتی دارم / که دست در کمرش جز به سیم و زر نرود
آری اگر بزاعتم کمه بزاعتم همین قدر بوده باشد که گدایی کنیم و زری بدست بیاوریم!؟
به سرّ جام جم آن گه نظر توانی کرد
که خاک میکده کحل بصر توانی کرد
(هرکه طاووس خواهد؟!!بعله!!)
مباش بی می و مطرب ،که زیر طاق سپهر
بدین ترانه، غم از دل به در توانی کرد!
گل مراد تو آن گه نقاب بگشاید؛
که خدمتش چو نسیم سحر توانی کرد
گدایی در میخانه طرفه اکسیریست
گر این عمل بکنی، خاک؛ زر توانی کرد!
به عزم مرحله عشق ، پیش نه قدمی!
که سودها کنی ار این سفر توانی کرد
تو کز سرای طبیعت نمیروی بیرون؟
کجا به کوی طریقت گذر توانی کرد؟!
جمال یار ندارد نقاب و پرده ؛ ولی
غبار ره بنشان، تا نظر توانی کرد!
بیا که چاره ذوق حضور و نظم امور
به فیض بخشیِ اهل نظر توانی کرد!
ولی اگر لب معشوق و جامِ ِمی خواهی
طمع مدار که کار دگر توانی کرد!
دلا ز نور هدایت گر آگهی یابی؟
چو شمع ،خنده زنان، ترک سر توانی کرد
گر این نصیحت شاهانه بشنوی حافظ!
به شاهراه حقیقت گذر توانی کرد!