من از تنهایی خود دلتنگم
چرا گویی که از سنگم؟!
در انتظاری جانکاهم
در آرزویی جانفرسنگم!
#ماهش
که برد به سوی شاهان ز من گدا پیامی
که منم چاکر تو می دهم تو را سلامی
منم آن گنه گزیده که دلش ز تو رمیده
برسان ز کویت امروز بر من اندکی کلامی
که شوم زنده و خجسته از همه گسسته
شوم از شوق تو دوباره ز همه جدا تمامی
برسان که من ندارم دگر اینجا کار و باری
جز اینکه اندکی آید ز کویت مرا مشامی
لب تشنه ام و گر چه طلبی گزاف دارم
ولی تو را چه باشد که رسانی مرا طعامی؟
همه روز بر ندارم سر ز کویت ای دوست
منم آن که گفته بودی بزنم به سویت گامی
#ماهش
آتش بزن به جانم، تا که تمام بسوزم
می خواهم زمین را به آسمان بدوزم
دردیست در اندرونم آن را درمان نباشد
ای مردمان بگریید بر حال و بروزم!
#ماهش
ای آسمان بر من ببار
یک شاخه گل بر من بیار
تابش آفتاب چه زیباست
گل های نو در من بکار
#ماهش
*******************
وه هوا چه گرم است
ابرها را ببین چه نرم است
بهار متفاوتی می آید
مانند زرم است
#ماهش
آفتابی که در عالم وجود است
جلوه ای از معبود موعود است
آدمی که سررشته از آب و خاک است
جلوه ای از وجود معبود است
پس آدمی می تواند آفتاب باشد
همان روح آتشناک باشد
آدمی خود را نظر کن که بسی
روی ها و روح ها در تو نهان باشد
#ماهش