باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

سوالات اساسی

به نظرتون حضرت علی تو شب های دراز به خدا چی می گفته؟ بی تاب چی بوده؟

چطور یک انسان محدود ممکن هست عاشق یک موجود نامحدود بشه؟

چطور یک موجودی که در دنیاست و تمام حواسش و درکش دنیایی هست می تونه یک موجود فرا دنیایی رو درک کنه؟

آیا ما ماهیت خودمون رو در دنیا درست فهمیدیم؟

چگونه دنیا رو میشه واگذاشت؟ دنیایی که هر روز به یک شیوه می خواهد نظرت رو به خودش جلب کنه؟!

خورشید گرفتگی

فردا قرار است خورشید گرفتگی رخ دهد یعنی به عبارتی کسوف که در زمان های قدیم فکر می کردند عذاب یا خشم خداست اما امروزه مشخص شده است که ماه بین خورشید و زمین قرار می گیرد و سایه ی ماه روی زمین می افتد!

البته این خورشید گرفتگی در ایران دیده نمی شود یک خورشید گرفتگی هم در مهر ماه خواهیم داشت!

من تا به حال خورشید گرفتگی کامل را ندیدم هر باز جزئی بوده است و آنچنان ماه جلوی نور خورشید را نگرفته است و آن قدر تاریک نشده است!

ماه گرفتگی کامل را هم ندیده ام آن هایی که دیده ام جزئی بوده اند!

می گویند وقتی که حضرت عیسی مسیح بر صلیب از دنیا رفت خورشید گرفتگی شده است همزمانی جالبی بوده است آن زمان که هیچ کس نمی توانسته خورشید گرفتگی را پیش بینی کند عید یهودیان بوده است و خواسته اند خاطیان را بکشند!؟

آن روز زمین در مدار خود و ماه در مدار خود طبق همیشه در حال گردش بودند و کاری هم نداشتند یک نفر به ناحق در اورشلیم به صلیب شده است!؟

چه بسا همزمانی های دیگر که ما فکر می کنیم معجزه است یا عذاب است اما همه ی این ها از همه بیشتر نشان می دهد که دنیا برنامه ریزی شده است و حضرت مسیح باید به صلیب کشیده میشده است آن هم دقیقا در همان روز و همان ساعت و دقیقه!؟

پمپئی

یادم هست دانشجوی کارشناسی بودم که به روز مستندی از تلویزیون ایران پخش می شد در مورد شهری به نام پمپئی در ایتالیا، این بندر بسیار مرفه و زیبا بوده است و مردم در نعمت فراوان در این شهر زندگی می کردند اما اتفاقی که می افتد این مردم غرق لذت جویی می شوند و به کسانی که به آن ها می گفتند رو به راه درست بیاورید بی اعتنا بودند و روزی ناگهان آتشفشان در نزدیکی شهر فراوان می کند و همه ی شهر را گدازه و خاکستر در بر می گیرد و عده ی زیادی کشته می شوند حتی نمی توانند واکنش نشان دهند جالبست که این داستان آدم را یاد داستان های قرآن و نازل شدن عذاب بر سر مردمی که پیامبرانشان را قبول نداشتند می افتد!

اما من نکته ی دیگری می خواهم بگویم، آیا اگر این مردم دست از لذت جویی بر نمی داشتند آتشفشان فوران نمی کرد؟! طبق علم زمین شناسی خیر شاید قرن ها زمان برد تا آتشفشانی آماده ی فوران شود و جالب این جاست که مردم شهر خبر نداشتند زیر پایشان دارد چه اتفاقی می افتد و خوش و خرم زندگی می کردند!

حال سوالی که پیش می آید این است که اگر فوران آتشفشان حتمی بوده است آیا نافرمانی این مردم از خدایانشان نیز حتمی بوده است؟! به عبارت دیگر سرنوشت چیده شده بوده است تا این مردم بر اثر فوران آتشفشان بمیرند؟!
و باز آن سوال آیا جهان برنامه ریزی شده است؟! پس اختیار و انتخاب چه می شود؟!


پمپئی

آشنایی با شهر سوخته پمپئی-ایتالیا

خواب دیشب

دیشب یه تیکه تو خوابم بود که خواهرم بهم گفت کتاب های زبان انگلیسی خاله م رو بهش بدم!؟

فکر کنم خواب صادقه بود نمی دونم این تیکه ها که بعد تو واقعیت می بینمشون بهم چی می خواد بگه!؟

سالهاست که خوابای این جوری می بینم!؟

نتیجه ای که من گرفتم این بود جهان برنامه ریزی شده است!؟

آخه مثلا تو میری سر یخچال تشنه ای، آب هست، شیر هست، آبمیوه هست همون جا تصمیم می گیری یکیش رو انتخاب می کنی بعد میای برش داری میگی من این صحنه رو دیدم!؟

خوب من در لحظه انتخاب کردم  پس اختیار دارم یا ندارم!؟ اگه اختیار داشتم چگونه همون چیزی رو انتخاب کردم که باید انتخاب میشد!؟

دانشمندان فیزیک کوانتوم توجیهاتی واسه این پدیده دارند که من نه متوجه میشم چی میگن، نه برام قانع کننده است ولی می دونم اشتباه فهمیدم معنی اختیار و انتخاب و سرنوشت و اصلا ماهیت خودم رو و حتی شاید اینکه میگم جهان برنامه ریزی شده است هم اشتباه باشه! چون این پدیده سالهاست مدام داره تکرار میشه و من با عقل خودم که نفهمیدم یعنی چی!؟ وقتی تکرار میشه یعنی درست موضوع رو نگرفتی وگرنه دیگه تکرار نمیشد!؟

نمی دونم از نوشته های من چیزی متوجه میشید یا نه!؟

شهاب حسینی

پریروز یک مصاحبه از آقای شهاب حسینی را دیدم در کانال آپارات خانه ی سینما در دسترس است یک جورهایی درد دل بود.

جالبست که ایشان هم می گفتند از بچگی احساس می کردند مثل فنر هستند اما این فنر این قدر فشار رویش آمده که همان طور زنگ زده است!

یا حرف هایشان با پسرشان که دهه هشتادی هست جالب بود ما هم یک دهه هشتادی داریم که صبح تا شب در اتاقش است و حرف های ما را قبول ندارد حتی انگار یک خشمی از من دارد!؟

مصاحبه دو ساعت است من هم تا آخرش را ندیدم قطع شد ولی برای اینکه بدانی سوپر استار مملکت چه بر سرش آمده است خوب است!

در یک جایی می گفتند انگار قصد جانشان را نیز کرده اند البته منظور ایشان فکر می کنم این بود که نظام قصد جان مردم را کرده است آن هم غیر مستقیم!

هر کس از زندگیش تعریف می کند می بینم از من بیشتر زجر و رنج کشیده است و من چقدر تیتیش مامانی هستم که با این اتفاقاتی که برایم افتاده است این قدر داغون شده ام من قوی نیستم من ذلیلم!؟