باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا
باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا

عاشقی ممنوع

لطفا دیگه کسی عاشق من نشه اصلا حوصله ی این دیوونه بازیا رو ندارم، این چیزا همه ش دروغه و یه احساس زودگذره، الکیه!؟

برید یکی رو پیدا کنید با همه اخلاق هاتون بسازه من حوصله ندارم با کسی بسازم و بخوام آدم هایی مثل شما رو یه عمر تحمل کنم!؟ مگه چی برام داره، تنهایی کیف دو عالم رو می کنم، من با خودم خوشم اگرم یه روز عاشق بشم عاشق کسی میشم که شبیه خودم باشه، از همه نظر بهم بخوره!؟


بعدنوشت: من سعی کردم مثل بقیه زن ها باشم اما نمی تونم، نمیشه من مدلم این طوریه و اون زن ها هم فکر می کنم از سر اجبار و یا سیاست مدلشون اون طوری هست وگرنه کدوم دیوونه ای می تونه اخلاق گند مرد ایرانی رو تحمل کنه و عاشقشونم باشه!؟

نظرات 1 + ارسال نظر
monparnass دوشنبه 22 بهمن 1403 ساعت 13:24 http://onparnas.blogsky.com

عشق سوییت کناری سوییت عدالت
در طبقه 374 ام ساختمان زندگی بشره
این طبقات بالا و محتویاتشون
وجود خارجی ندارند .
نه ساخته شدند
و نه بعدا ساخته خواهند شد
و ساخته ذهن خلاق بشرند
هر چه هست همون طبقات پایینتر و واقعی هست
که در اونها هیچ اثری از امثال عشق و عدالت نیست

انگیزه پسرها شروع برای یک رابطه
نیاز به رابطه جن.. با جنس مخالف هست
وهر کسی غیر این رو بگه
بطور واضحی دروغ گفته
و فقط خواسته دخترها رو فریب بده
برای دخترها احساس ارزشمند بودن
و کنار گذاشته نشدن
ممکنه علت تمایلشون به جنس مخالف باشه
اما هر چه هست در هیچ کدوم از طرفین
عامل شروع ارتباط و تداومش عشق نیست

وقتی دو نفر از ظاهر و خلق و خوی هم
خوششون بیاد و موقعیت اجتماعی و خونوادگی
هر کدوم برای اون یکی مناسب
یا لااقل بهترین چیزی باشه که می تونن فعلا
یا در آینده نزدیک داشته باشن
این رابطه ممکنه مطابق رسوم جامعه شون
تبدیل به یک رابطه مادام العمر بشه

حالا دیگه شخص مقابل ، جزیی از زندگی ماست
و بالطبع
اگر رفتارمرد درست باشه
و زن از ارتباط متوالی جن... که مردها
بخصوص بعد ازدواج بهش نیاز مبرم دارند تمکین کنه
و شوهر رو در مشکلات زندگی تنها نذاره
و ...
کم کم محبت و علاقه بینشون شکل
می گیره .
البته خیلی از عوامل شخصیتی و اجتماعی هستند که
ممکنه نذارن این علاقه شکل بگیره یا خودش رو ظاهر کنه
مثلا دختران مغروری که دوست دارند همیشه
در رابطه از بالا با پایین نگاه کنند
- که مردها از این کار متنفرند و به عزت نفسشون
لطمه می خوره -
و یا مردان بی اعتنا یا رفیق بازی که
زن رو مرکز توجه خودشون قرار ندن
و نسبت به اون و کارهاش
حق نشناس یا لااقل بی تفاوت باشند
در مواردی اینطوری
رابطه حتی به دوست داشتن هم نمی کشه و
در ساده ترین حالت فقط میشه انجام وظیفه ناشی از
یک قرارداد به اسم ازدواج.

اینها رو گفتم تا این منظور رو برسونم که صحبت از عشق شبیه صحبت کردن از " کیمیا" ست .
همون چیزی که قدما دنبالش بودند تا چیزی
مثل مس رو به طلا تبدیل کنند ولی حتی
با پیشرفت علوم هم همچین چیزی یافت نشد .
کیمیا،عشق و عدالت قسمتی از توهمات بشری
بودند و هستند.
وقتی آدم بزرگ میشه باید یاد بگیره خطی مشی
زندگیش رو بر مبنای واقعیتها
بخصوص واقعیتهای جامعه خودش بسازه

به عشق فکر کردن
مثل فکر کردن به کیمیاست
فقط آدم رو از مسیر یه زندگی واقعی منحرف می کنه
و اون رو معطوف خواسته ها و آمالی می کنه
که امکان تحقق ندارند
لااقل نه در این دنیایی که داریم توش زندگی می کنیم .

آره آقای مونپارناس واقعیت زندگی تلخه
من قبول دارم از بچگی تو رویا بودم، هنوزم هستم، رویا شیرین تره تا اینکه بخوای واقعیت دنیا رو قبول کنی و قبول کنی چقدر عاجز هستی در برابر حقایق این دنیا، بعضیا میگن واسه همین بشر بهشت و جهنم رو اختراع کرده، من که تازگی طمع بهشتم ورداشتتم، این قدر که تو زندگی از هر طرف رفتم به چیزی نرسیدم ولی به خودم میگم از این خیالات بیا بیرون، هنوز شهامت تحمل درد و رنج رو ندارم شایدم به جای تحمل باید بگم رویارویی یا غلبه، ضعیفم دیگه هر چی هم سن بالاتر میره ضعیف تر میشی، باید یه گوشه بشینم گریه کنم
البته من اعتقاد دارم آدم نباید با زور یا هر روش غیراخلاقی دیگه ای کارش رو پیش ببره و البته نمیگم تا حالا با روش غیراخلاقی کارم رو پیش نبردم
ولی من هنوز امید دارم به عشق و عدالت بزارید با همین امیدم خوش باشم و زنده باشم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.