باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

مهمونی

یکی از سنت های عید نوروز که ازش بدم میاد عید دیدنیه! اصلا حوصله شو ندارم از همون بچگی این جوری بودم!؟

یادمه بچه که بودم بعد از سال تحویل، بابام می خواست بریم خونه عمه بزرگم اما مامانم می گفت اول باید بریم خونه باباش یعنی بابابزرگم! سر این همیشه دعوا و دلخوری بود!

کلا من از مهمونی هم خوشم نمیاد نه این که بد باشه اما من تو محیط های شلوغ زود انرژیم تموم میشه! خیلی درونگرا هستم!؟

تازه همیشه برام سوال بود چرا یه دفعه ما میریم خونه اقوام بس نیست اونا هم باید بیان خونه مون!؟ خوب یه دفعه همو دیدیم که!؟ اگه آقای مجری اینجا بود می گفت رسمه!؟ رسم به نظر من یکی از مسخره ترین چیزهاست یه زمانی رسم این بوده که دختراشون رو زنده به گور کنن! حالا فهمیدید رسم یعنی چی!؟ یعنی پیروی کورکورانه از قواعدی که هیچ حساب و کتابی پشتش نیست یکی خوشش میومده وضعش کرده بقیه هم گفتن چشم اجراش کردند!؟