من به دیگران تا جایی که در توانم باشد محبت و کمک می کنم!
این کار را برای رضای خدا می کنم نه چیز دیگر!
اما ته دلم کسی را دوست ندارم!
شاید برای همین زبان بدنم مهربانانه نیست!
کسی را دوست ندارم چون که قلبم زخمیست!
و هر کس را دوست داشتم قدرش را ندانست و بدی بهم کرد!
من هم کلاس اول راهنمایی بودم قلبم را گذاشتم در صندوق تا از گزند آدم ها حفظ شود!
چند سال است در صندوق را باز کردم اما قلبم هنوز کسی را به درونش راه نمی دهد!؟
به این روهایش چرا ولی به عمقش نه!؟
اگر هم کسی خیلی بهم بدی کند و آزارم برساند ترکش می کنم!
شاید فیزیکی در ارتباط باشیم اما این ترک روحی و روانیست!
دیگر با غریبه ها برایم فرقی ندارد!
الان دوباره ریسک کردم!
فکر نکنید خودم خوشحال هستم اوضاعم این طور است!
خودم بیشترین رنج را می کشم!
چون خودم محروم ترین فرد به عشق و محبت هستم!
اما چاره ی دیگری ندارم!؟
من به هر کسی خوبی کردم بدی دیدم.
خیلی کسانی در زندگیم بودن که کاری به کارشون نداشتم ولی آسیب بهم رسوندن.
تو وبلاگم هم نوشتم: فکر می کردم اگر کاری به کار کسی نداشته باشم اونها هم کاری به کار من ندارن.
ولی این یک ذهنیت اشتباه بود.
باید تا میتونی از دیگران دوری کنی. البته این نظر منه و به کسی اون رو تعمیم نمیدم و برای کسی نسخه نمیپیچم.
مثل منید متاسفم
بقول یه نفر، به هرکی خوبی کنی، به احتمال ۹۰ درصد ازش بدی ببینی. اعتراضم کنی، میگه خودت خواستی خوبی کنی، کسی ازت نخواست. خوبی رو بخاطر روح خودمون انجام میدیم.
من هم دارم سعی میکنم خودم رو از آسیبها حفظ کنم.
کمی حالتو درک می کنم
دیروز یک نفر گفت بیشتر مردم این دوره انگار همین جورن