باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

آزادی حقیقی

شاید عده ای از مردم فکر کنند آزادی یعنی حق رای داشتن، استقلال، حق انتخاب در هر موضوعی، زیر سلطله نبودن و ...

قرن ها دیکتاتوری و استبداد وجود داشت زنان حقوق مساوی با مردان نداشتند حتی خیلی از مردان با هم حقوق مساوی نداشتند عده ای برده بودند و هزاران چیز دیگر انسان عصر مدرن کوشید آزادی و حقوق بشر را به جامعه بیاورد اما آیا این امکان پذیر است؟

آدم ها اگر رشد نیافته باشند اگر آزاد باشند خطراتی را برای خود و دیگران ایجاد می کنند دنیا خودش آدم های رشد نیافته را محدود می کند و تحت فشار می گذارد این یکی از قوانین دنیاست، رشد یافتگی به معنای بلوغ شخصیت و پختگی و رام شدن ایگو فرد است آدم رشد یافته مسئولیت پذیر است اخلاقی عمل می کند واکنشی نیست خردمند است از نظر معنوی به حدی از بلوغ رسیده است این آدم است که آزاد است حکیمان و سازندگان زبان فارسی درست فهمیده بودند که کلمه ی آزاده را از آزاد برای این افراد گرفتند!

حکما و عرفای ما خیلی چیزها می دانستند که یا نابود شده است یا ما به آن ها توجه نمی کنیم یا به صورت رمزی بیان شده اند!

و در پایان یک مثال در مورد جامعه ی مدرن امروزی می زنم فرض کنید ما شرکت یا سازمانی داریم که راس آن مدیرعامل است و سلسله ی مراتب به ترتیب در این سازمان چیده شده است آیا کارمندان در این سازمان آزادند هر طور لباس بپوشند یا باید طبق نظر مدیر عامل باشد؟ آیا اگر کارمندی با بقیه ی کارمندان نسازد آزاد است یا مدیر عامل یا مدیر مربوطه حق دارد توبیخش کند یا حتی به وسیله حقوق تحت فشارش بگذارد؟! آیا کارمندان می توانند هر ساعتی خواستند بیایند و هر ساعتی خواستند بروند؟ نه سازمان ضوابط خودش را دارد! دنیا هم چنین است ضوابط خودش و سلسله مراتب خودش را دارد!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد