باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

محمد بن سعد بن ابوبکر


اتابک محمد شه نیکبخت
خداوند تاج و خداوند تخت
جوان جوان‌بخت روشن‌ضمیر
به دولت جوان و به تدبیر پیر
به دانش بزرگ و به همت بلند
به بازو دلیر و به دل هوشمند
زهی دولت مادر روزگار
که رودی چنین پرورد در کنار
به دست کرم آب دریا ببرد
به رفعت محل ثریا ببرد
زهی چشم دولت به روی تو باز
سر شهریاران گردن فراز
صدف را که بینی ز دردانه پر
نه آن قدر دارد که یکدانه در
تو آن در مکنون یکدانه‌ای
که پیرایهٔ سلطنت خانه‌ای
نگه‌دار یارب به چشم خودش
بپرهیز از آسیب چشم بدش
خدایا در آفاق نامی کنش
به توفیق طاعت گرامی کنش
مقیمش در انصاف و تقوی بدار
مرادش به دنیا و عقبی برآر
غم از دشمن ناپسندت مباد
ز دوران گیتی گزندت مباد
بهشتی درخت آورد چون تو بار
پسر نامجوی و پدر نامدار
ازان خاندان خیر بیگانه دان
که باشند بدگوی این خاندان
زهی دین و دانش، زهی عدل و داد
زهی ملک و دولت که پاینده باد
نگنجد کرمهای حق در قیاس
چه خدمت گزارد زبان سپاس؟
خدایا تو این شاه درویش دوست
که آسایش خلق در ظل اوست
بسی بر سر خلق پاینده دار
به توفیق طاعت دلش زنده دار
برومند دارش درخت امید
سرش سبز و رویش به رحمت سپید
به راه تکلف مرو سعدیا
اگر صدق داری بیار و بیا
تو منزل شناسی و شه راهرو
تو حقگوی و خسرو حقایق شنو
چه حاجت که نه کرسی آسمان
نهی زیر پای قزل ارسلان
مگو پای عزت بر افلاک نه
بگو روی اخلاص بر خاک نه
بطاعت بنه چهره بر آستان
که این است سر جاده راستان
اگر بنده‌ای سر بر این در بنه
کلاه خداوندی از سر بنه
به درگاه فرمانده ذوالجلال
چو درویش پیش توانگر بنال
چو طاعت کنی لبس شاهی مپوش
چو درویش مخلص برآور خروش
که پروردگارا توانگر تویی
توانای درویش پرور تویی
نه کشور خدایم نه فرماندهم
یکی از گدایان این درگهم
تو بر خیر و نیکی دهم دسترس
وگرنه چه خیرآید از من به کس؟
دعا کن به شب چون گدایان به سوز
اگر می‌کنی پادشاهی به روز
کمر بسته گردن کشان بر درت
تو بر آستان عبادت سرت
زهی بندگان را خداوندگار
خداوند را بندهٔ حق گزار

#بوستان_سعدی

نظرات 3 + ارسال نظر
سمیرا پنج‌شنبه 6 مهر 1402 ساعت 13:50

ممنونم عزیزم

سمیرا پنج‌شنبه 6 مهر 1402 ساعت 12:15

بی انصافیه بگم از بیشتر کارهای خوبم پشیمون شدم ولی رگه ای از حقیقت رو داره، اولش که شیطان نمیذاره کار خوب بکنی وقتی به هزار وسوسه و دست های شیاطین که جلوت رو میگیرن هم فائق میشی، شیطان بعدش ول کن نیست، مثلا ده سال بعد میاد میگه اون پولو هدر دادی، فلان میکردی ال بودی و بل بودی، یا میگه کو اون آدم، معمولا هم اون آدمایی که بهشون خوبی کردی میچزوننت ولی من تازگی به این نتیجه رسیدم که اولا رزقو خدا هر زمان که بخواد به میل خودش کم و زیاد میده، یعنی اگه خیلی به فکرش نباشی و براش استرس نداشته باشی اتفاقا راحتتر رزقو بدست میاری، پس اگه با پولت کار خوبی برای فردی کردی اون رزق اون طرف بوده و توفیق تو در نیکی، بعدشم میدونی خدا چه جاهایی به ما کمک کرده که ما روحمونم خبر نداره، مثلا بعضی وقتا آدم کلی پول دکتر میده، بهترین دکترهارو هم میره، سر چیزهایی که فکرشم نمی کنی کلی میری و میای حالا با حدس و گمان پزشک ها، آخرشم میفهمی شفا دست خداست واقعا پزشک فقط وسیله ست. خب ما فقط نداشته هامونو می بینیم، تمرکزمون رو داشته هامون نیست، حتی اگه آدمایی که بهشون خوبی کردیم بهمون بدی کنن نباید دست از خوبی کردن بکشیم چون خدا که می بینه، مهم توجه خداست نه بنده خدا، فقط باید آدم حواسش باشه که حد تعادل رو نگه داره که به خودش آسیب نزنه، توی قرآن هم گفته «نه مچ بسته باش و نه انقدر بذل و بخشش بی حساب کن که دیگران شماتت کنن» و یا آسیب ببینی، اون خط ظریف رو باید پیدا کرد که تلاش برای خوبی بکنی ولی باعث از بین رفتن و سقوط خودت نشی

ایمانت و آگاهیت ستودنیه سمیرا جونم، راست میگی
وقتی کار خوبی می کنی ناخودآگاه ایگو توقع ایجاد می کنه اینه که بعد پشیمون میشیم لازمه سعی کنیم بی توقع بشیم اما عقل همه ش حساب و کتاب می کنه برای همین میگن عقل حسابگر رو بزارید کنار،

سمیرا چهارشنبه 5 مهر 1402 ساعت 22:44

اینکه آدم بتونه کار نیک هم انجام بده، باید خدا توفیقش رو بده واقعا، چون محاله شیطان تلاش نکنه آدم رو پشیمون کنه، ممنون بابت شعر

چه حرف جالبی زدی
منم این جوریم گاهی کار خیر می کنم بعد پشیمون میشم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد