دیشب خوابای چپر چلاق دیدم خیلی چرت و پرت بود!
فالیباف و نوه امام و انسیه خزعلی و این قماش داشتن میرفتن مکه، بعد به منم گفتن باهاشون برو اما بعد اونا گفتن من نفوذی هستم و لازم نیست باهاشون برم منم گفتم چه خوب اصلا نخواستم چه بهتر!؟
اعصابم خرد کردن تو خواب، از صبح دلم می خواد پاچه بگیرم با همه دعوا کنم، دو نفر رو که لعنت کردم، ما رو چه به دین عیسی مسیح؟!
واقعا در این جور مواقع می فهمی این پیامبرا و اماما چقدر مرد بودند ما که سر انگشتشون هم نمیشیم اما ادعا و مدعا از سر و رومون می باره!؟