باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

گور بابای هر چی مرده!

دارم روی چند تا وبلاگ می بینم که دارن در غم هجران آقایون می سوزن و گریه می کنند!

منم دیروز حالم خوب نبود گریه هم کردم به یکی از دوستای مجازیم هم گفتم حالم خوب نیست خیلی بی تفاوت گفت می گذره!؟

بعد با خودم فکر کردم تو دنیایی که آدماش در زمانی که بهشون احتیاج داری تنهات می ذارن و فقط تو خوشی کنارت هستند آیا اصلا با احساس بودن و عشق  و محبت ممکنه؟!

اولش به خودم گفتم دیگه من احساس و محبت پای کسی نمی گذارم اما نمی دونم چرا نشد یعنی بعد نرم شدم!؟

نمی دونم به نظرم حق این آدم ها نیست باهاشون خوب باشی همه ولت می کنند و تنهات می گذارند حتی شوهر، حتی بچه!؟

من برای بعضی ها واقعا مادری کردم اما همچین بی تفاوت نسبت بهم هستند که با خودم میگم ای دست بشکن که نمک نداری!؟

خلاصه که مردا اصلا ارزش ندارن به خاطرشون بسوزیم، قول میدم الان داره یللی و تللی می کنه اصلا یاد من و شما هم نیست!؟

شعرهای عاشقانه رو ولش کنید جوری زندگی کنید که خودتون باشید وقتی خودتون بهتون میگه گور باباش دیگه لازم نیست حتما دچار سوز و گداز بشید، اون عشقی که اون ها رو دچار سوختن می کرد با این عشق ما خیلی فرق داره!؟

باور کنید از پریشب تا دیشب تنم میریخت بیرون مثل کهیر، منم آدمم منم دل دارم اما بیشتر از این رو نیستم!؟

نظرات 7 + ارسال نظر
فاضله پنج‌شنبه 26 بهمن 1402 ساعت 18:01 http://1000-va2harf.blogsky.com

همه چی میگذره
خاطرات میمونه

آره دیگه

سمیرا پنج‌شنبه 26 بهمن 1402 ساعت 13:20

آفرین ماشاالله دخمل زیرک و باهوشی هستی

مرسی عزیزم دیگه خودکفا شدم

سمیرا پنج‌شنبه 26 بهمن 1402 ساعت 12:54

آفرین واسه زردچوبه هم خوب کردی، معمولا درمان های سنتی واسه اینجور چیزا خوب جواب میدن ان شاءالله

آره مرسی
دیگه هر کی خربزه می خوره پای لرزشم میشینه
عاشقی خوش میگذره ولی این دردا رو هم داره دیگه
الان یخ گذاشتم روش

سمیرا پنج‌شنبه 26 بهمن 1402 ساعت 12:16

آره کهیر زدم میدونم، پس پیش به سوی برطرف کردن ناراحتی ها

برطرف شد
باید خنکی بخورم
تو اینترنت نوشته زردچوبه خوبه گذاشتم روش

سمیرا پنج‌شنبه 26 بهمن 1402 ساعت 12:08

عواملی که باعث ایجادش شده، برطرف کن، خودشون معمولا خوب میشن ان شاءالله

از ناراحتی این جور شده حساسیته مرسی

سمیرا پنج‌شنبه 26 بهمن 1402 ساعت 12:03

خداروشکر به قول خودت واقعا هیچی ارزش نداره آدم به خاطرش به خودش آسیب بزنه تا میتونی دست بهشون نزن، یهو برطرف میشن ان شاءالله

ان شاالله
تو آینه نگاه کردم قرمز شده مثل زخم اگه تا چند روز دیگه خوب نشد باید برم دکتر

سمیرا پنج‌شنبه 26 بهمن 1402 ساعت 11:34

سلام روزت بخیر و شادی حرف هات خیلی منطقیه الان بهتری؟

سلام سمیرا جونم
از حرفام معلوم نیست بهترم
فکرشو نمی کنم
فقط پهلوم هنوز یه کم بیرون ریخته و میخاره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد