نمی دونم آیا واقعا ارتباط با جنس مخالف گناه هست یا نه!؟ منظورم دوستی ساده ست، اگر این طور باشه من از همون بچگی که با پسرها دوست بودم گناهکارم ولی خودم این فکر رو نداشتم!؟
من نمی دونم چرا از همون بچگی جنس مذکر رو دوست داشتم درسته اونا دخترا و زن ها رو دوست ندارن ولی من دوسشون داشتم و فکر می کردم این نگرش منفیشون به جنس مونث رو می تونم عوض کنم اما نشد و به جاش خودم آسیب دیدم از طرف همون هایی که دوستشون داشتم!؟
این قدر این الگوی آسیب دیدن از طرف کسی که دوستته برام تکرار شده که دیگه خسته شدم و علاقه ای به ارتباط با آدم ها ندارم و اصلا دیگه از اعتماد نکردن گذشته و به نفرت بدل شده، نه اون نفرت همراه با خشم، یه نفرت خیلی خونسردانه، دیگه نمی خوام خودم رو واسه کسی اذیت کنم یا تیکه پاره کنم، ارزشو نداره، دیگه واسه ی من گذشته از اینکه شاعر میگه دلا خو کن به تنهایی که از تنها بلا خیزد!؟
واقعا از سر شدن هم گذشتم یه احساسی دارم که اسمشو نمی دونم البته فکر نکنید مثل جنایتکارا شدم هنوز مقداری آدمیت در من مونده ولی خدا رو چه دیدید شاید اون جوری هم شدم!؟
ماهش جان همه آدمها ممکنه احساساتی به جنس مخالف داشته باشن چه زن چه مرد این طورن. ممکنه این مساله ریشه در روابط کودک با والدینش داشته باشه که در ارتباطات بزرگسالی الگوی خاصی رو تکرار کنه به نظرم یه نفر هست که قدری که دوستش داری دوستت داره و هنوز پیدات نکرده اگه دنبال عشق باشیم معمولا مایوس میشیم چون عشق یه رفتار افراطیه
این حرفا رو زیاد شنیدم ولی من شور عشق رو دوست دارم من یا محبتم زیاده یا اصلا کاری به کسی ندارم قطعا به خاطر والدینمه ولی خوب این دیگه دست خودم نیست