باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

میگن دل شکستن گناهه

میگن دل شکستن گناهه اما خوب نمیشه که چون صرفا عاشق شدی با یکی ازدواج کنی لازم هست که اهداف و ارزش های یکسان داشته باشی، با هم تفاهم داشته باشی یعنی اینکه بهم بخورید، وقتی همون اول با هم دعوا می کنید، می خوای به طور غیر مستقیم با رفتارت منظورت بهم حالی کنی این خودش زنگ خطره که به قدر کافی بالغ نیستی و دو تا آدم وقتی این جورن بهتره از هم فاصله بگیرن هر چند دلشون بشکنه، هر چند غمگین بشن،  هر چند تنها بمونن وگرنه بعدا اتفاقات بدتر میفته، عقل من که این رو میگه، من گناه دل شکستن رو به جون می خرم!

بار گناهان

بار گناهانم سنگین است و هر روز سنگین ترش می کنم با ندانم کاری!؟

یک آن احساساتی می شوم یا یک آن وسوسه می شوم و می آیم اینجا چیزهایی می نویسم که شایسته نیست!؟

نمی دانم چه نیرویی مرا به این حرکت ها وا می دارد ولی دیگر شرم دارم عذرخواهی بکنم چون چند بار عذرخواهی کردم و باز تکرار کردم!؟

از خدا خواستم جلوی گناه کردنم را بگیرد امیدوارم دیگر گناه نکنم و عذر می خواهم از همه ی کسانی که با کلامم بهشان توهین کردم یا مسخره شان کردم یا عصبانیتم را رویشان خالی کردم به خصوص مردان!؟

از این به بعد اگر این کارها را کردم جلوی مرا بگیرید بهم یادآوری کنید که باز دارم حرف نامربوط می زنم، حتی می توانید با من برخورد خشن کنید، باور کنید بیشتر وقت ها دست خودم نیست کمکم کنید از گذشته عبور کنم و هی رویدادهای گذشته را به آینده تعمیم ندهم، من هم می ترسم اتفاقات گذشته تکرار شوند برای همین این جوری می کنم و همه را از خودم میرانم!؟

دیگر در مسائل سیاسی هم نظر نمی دهم نظرات من همه چیز را بدتر می کند و خشم و کینه ام را کنار می گذارم من زندگی بدی نداشتم اتفاق وحشتناکی برایم نیفتاده است هر چه بوده تجربه بوده و کارمای خطاهای خودم و بی تجربگی های خودم و تقصیر کسی نیست من این وضع را دارم!؟

مردم

امروز فهمیدم چقدر از مردم هستند که چشم دیدن منو ندارن! و انتظار میکشن بدبختی منو ببینن!

امروز دیدم تو اینستاگرام یکی از شعرام به نام هادی شیر شده بود! بعد میگن چرا میگی مردم پستند؟! کلاهبردارن!؟ تازه دزدم هستند!؟

البته من با خدا معامله کردم از لحاظ معنوی اینا به اسم منه و برای اونا گناه ثبت میشه! حالا کی زرنگ تره؟! از جنود شیطان استفاده می کنم!

خلاصه که این مردم هر چی سرشون بیاد حقشونه! به حرف کسی که خیرخواهشونه گوش نمیدن باهاش بدی می کنند میرن به حرف دشمنانشون گوش میدن! این جور آدما رو باید گذاشت به حال خودشون تا سرشون به سنگ بخوره البته این قدر خورده اما بازم ...!

روزنوشت باغبانی

دیروز حالم الکی خوب نبود!

نشستم ذکر گفتم و مراقبه کردم!

بعد کود داده بودم به گلدونام!

تاریخش گذشته بود!

یه گلدونم داشت خشک میشد!

منم پیتوس ها رو همه شو قلمه زدم گذاشتم تو بتری آب!؟

امیدوارم ریشه بده!

خرابکاری بدی کردم!

اون دو تا گلدون دیگه سبزه اما رشد نمی کنه!؟

***************

امروزم الکی خوبم!؟

میگن نعمت اگر بعد نعمت میاد و تو نافرمان خدایی، باید بترسی!

میگن بهتره آدم تو همین دنیا مجازات بشه تا بمونه برای آخرت!

اونجا عذابش وحشتناک تره!

موضوعات عدالت و انسانیت خیلی پیچیده است!

خوبه قاضی نشدیم ما!؟

طرف کلی درس می خونه، کلی کار می کنه تا واجد چنین جایگاهی بشه!؟

آخرشم نمی تونه عادلانه رای بده!؟

بعد ما میشینیم راحت رای صادر می کنیم!؟

خودمو میگما!

گناه های خودمو پاک کنم شاهکار کردم!

خیلی ها خیلی راحت میگن گناهی ندارن!

گناه که حتما دروغ و فساد نیست!

گناه که حتما کلاهبرداری و رشوه نیست!

گناه می تونه این باشه که خود واقعیت رو نشون ندی!

توی دلت یه چیزی باشه روی زبانت چیز دیگه!

توجیهتم اینه که برای حفظ امنیت و سلامتی خودم این کار رو می کنم!

اما این کم کم عادتت میشه و یه روزی بیمارت می کنه!

بازم خودمو میگم!

آدمیزاد این طوریه که اگر گناه کنه و قسر در بره هی در گناهش پیشروی می کنه تا آخرش به مکافات دچار بشه!

بعد هی میگه چرا من خدا؟! چرا من!؟

غافل از اینکه باعثش خودت بودی!؟

آدمیزاد همیشه در غفلته!؟

از توی یه غفلت در میاد و بیدار میشه میره توی یه غفلت دیگه!؟

آدمیزاد همیشه نادانه!؟

هر چی چشمش باز میشه باز توی شرایطی قرار می گیره که یکی لازمه آگاهش کنه!؟

بعضیا دوست دارن غافل و نادان باشند، خوشحال ترن!

خوب انتخابشونه ولی بعد ازشون جواب می کشند!

چون که در حق خودشون ظلم کردند!

شرایط محیا بود که کمال پیدا کنند اما نخواستند!؟

من اینا رو دارم به خودم میگم ها!؟

چون که چند وقته درگیر نافرمانی خدا هستم!

روی گناه کردن هم اصرار دارم و ازش لذت می برم!؟

و هر کارم می کنم و هر اتفاقی میفته منو پشیمون نمی کنه!؟

انگار که دارم لجبازی می کنم و کیف می کنم!؟

در حقیقت هر اتفاقی برای ما میفته به اذن خداست و حکمتی داره!

چه اتفاق بدی بیفته چه اتفاق خوبی بیفته!

ولی من لجبازیم گل کرده که چرا فلان اتفاق بد برام افتاد؟!

مغرور شدم به خودم نسبت به خدا!؟

هر کار بکنی این دنیا آلوده ت میکنه!

 حداقل خودمون خودمون رو آلوده نکنیم!؟

آخرش یه بلایی سرم میاد!؟

به جای اینکه برم دنبال کمالم، سرم گرم کارهای دیگه ست!؟

فرصت دادن به انسان ها

یکی از سنت های الهی که در قرآن عنوان شده است این است که خداوند به انسان ها فرصت می دهد گناه کنند و بعد پشیمان شوند و توبه کنند و بازگردند، یعضی انسان ها زود متوجه می شوند و با یک اتفاق یا توصیه دیگری به خود می آیند اما بعضی دیگر در گناه اصرار می ورزند و فکر می کنند خودشان بدون خدا و با هر خطایی می توانند زندگی کنند و البته آخر عمر به سزای کارهایشان می رسند، برای همین قدیمی ها دعا می کردند عاقبت بخیر بشی چون که خیلی ها در طول زندگی آدم خوبی بودند از یک جایی به بعد دست به خطا می زنند و عاقبت خوبی ندارند و بعضی ها تمام عمر در گناه زندگی کردند اما بک دفعه به خود می آیند و صالح از دنیا می روند!

این را هم بگویم اگر خطایی کنیم به همان اندازه عذاب خواهیم کشید و اگر خوبی کنیم ده برابر آن نسیبمان می شود، یک همچین خدایی داریم وگرنه هیچکس این قدر خوب نمیشد که به مقام های بالای معنوی برسد، چه بسا بعضی ها سال ها نماز می خوانند و روزه می گیرند و خدمت می کنند اما این کارشان برای جلب نظر مردم است و ریا می کنند برای همین نه تنها برایشان ده برابر اجر ندارد بلکه صد برابر خسارت دارد و پیشرفتی در معنویت نمی کنند اما بعضی ها با کارهای کوچک بدون سر و صدا خودشان را به مدارج بالای معنوی می رسانند البته این از کرم و لطف خداست که کارهای کوچک را بزرگ پاداش می دهد!

در پایان هم لازم است بگویم آنکه گناه می کند و پشیمان می شود آن پشیمانی را خداوند در دلش می اندازد و آنکه گناه می کند و به گناهانش اصرار می ورزد قساوت را خدا در دلش گذاشته است و چشم و گوشش را بسته است در واقع خود خدا می خواهد و انتخاب می کند کدام یک از ما به او نزدیک شویم و کدام یک دور چون خود خدا ما را خلق کرده و می داند کمالمان در چیست و برای چه ساخته شده ایم یکی برای حسین شدن و دیگری برای یزید شدن ساخته شده ایم، اگر این گونه فکر کنیم دیگر از گناه گناهکاران ناراحت و عصبانی نمی شویم چون خواست خداست که این گونه باشند!

حتما فیلم ها و داستان های ملکه ها و دختران پادشاه در قدیم را دیده اید که برایشان مسابقه ترتیب می دهند تا هر کس پیروز شد با دختر پادشاه ازدواج کند و حتما دیده اید خود دختر پادشاه است که از یکی خوشش می آید و به او کمک می کند که پیروز شود و کاری می کند که بقیه ببازنند حال در داستان انسان و خدا هم داستان همین است و خدا نقش دختر پادشاه را دارد که خواستگاران صف کشیده اند اما خودش هر که را بخواهد بار می دهد و هر که را بخواهد بار نمی دهد یا حتی هلاک می کند!