ای محبوب....
چه بسیار که تو را خواندم و تو آوای من نشنیدی
چه بسیار که جمال خود را بر تو نمودم
و تو رؤیت نکردی
چه بسیار خود راچون رایحه ای خوش در عالم پخش کردم
و مشام تو آن را احساس نکرد
پس خود را چون طعامی در خوان هستی نهادم
و تو از آن تناول نکردی و نچشیدی
چرا نمی توانی در لمس اشیا مرا احساس کنی
و در شامۀ گل سرخ مرا ببویی
چرا مرا نمی بینی
چرا مرا نمی شنوی
چرا ، آخر چرا؟
من از هر لذتی برای تو برترم
من از هر آرزویی مطلوب ترم
و از هر جمال زیباترم
زیبا منم ، ملیح و جذاب منم
مرا دوست بدار
و غیر مرا دوست مدار
به من بیندیش و در سودای من باش
در سودای دیگری مباش
مرا در آغوش گیر
مرا ببوس
که وصالی چون وصال من نخواهی یافت
دیگران همه تو رابه خاطر خود دوست دارند
و من تو را به خاطر خودت دوست دارم
و تو از من می گریزی...
محی الدین ابن عربی