چند نوشته قبل در مورد حیوانات درونم نوشتم باید بگم که من هیچ وقت نتوانستم این حیوانات را درون خودم یا دیگران تشخیص دهم آن حیواناتی را هم که در مورد خودم گفتم دیگران بهم گفته بودند نمی دانم راست است یا نه!؟
از بچگی وقتی در کتاب های مذهبی گفته میشد بیشتر انسان ها بسان حیوان هستند خیلی از این حرف بدم می آمد می گفتم این چه حرف زشتی هست که این ها می زنند!؟ اما جدیدا خود دریافته ام بیشتر آدم ها واقعا مثل حیوان هستند! از چه نظر؟! از نظر اینکه این همه دعوتشان می کنی و می کنند به سمت تعالی اما آن ها به فکر دنیا هستند و خود را موجودی دنیوی می بینند مثل دیگر جانداران، اینکه عقل دارند و قلب دارند و دانش دارند و ثروت دارند و قدرت دارند و چیزهای دیگر همه مال همین دنیاست وقتی آن دنیا به کارشان نمی آید دیگر چه فایده دارند!؟ سرمایه ی انسان عمل نیک است آن هم نه از روی هوای خودش یا خوشایند دیگران بلکه رضای خدا!
الان داشتم در شبکه بی بی سی، یک مستند در مورد کره ی زمین و آمریکای جنوبی می دیدم خیلی جالب بود!
ماهی هایی که دنبال میمون ها می کردند تا جای میوه ها رو پیدا کنند بعد از آب می پریدن بیرون و میوه ی سر شاخه رو می خوردند!
طوطی هایی که می رفتن برای بچه هاشون نمک و گل پیدا می کردند و میاوردند بخورند تا بچه طوطی ها درست رشد کنند!
پرنده هایی که پشت آبشار لونه داشتند!
خرس هایی که شاخه های نازک تر درخت رو می شکوندند تا به میوه های اون شاخه برسند!
از همه عجیب تر قورباغه هایی بودند که بچه هاشون رو در بین آب لای برگ های گیاهان بزرگ می کردند و هر بچه روی یه گیاه می گذاشتند و یادشون می موند بچه هاشون کجان و تازه می تونستند روی کولشون از این گیاه به اون گیاه بچه شون رو ببرند!
خیلی جالب بود که حیوون ها وقتی یک شکارچی نزدیک میشد به هم خبر می دادند تا فرار کنند!
این حیوونا این عقل رو از کجا آوردند؟! واقعا خیلی می فهمند و ما دست کمشون گرفتیم!؟
و انسان که زیستگاه ها رو خراب کرده بود از جنگل و کوه و رودخانه و ... تا برای خودش استفاده کنه واقعا آدم یاد زمان دایناسورها میفته که کره ی زمین رو قبضه کرده بودند بعد یک دفعه نابود شدند!
با خودم گفتم شاید واقعا الان زمان یه انقراض بزرگ دیگه است انقراض انسان و اومدن انسان ها و شاید موجودات جدید دیگه روی این کره ی خاکی قشنگ!؟