باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

طبیعت آدم ها

قبلا وقتی مطالب دینی را می خواندم می گفتن بیشتر آدم ها جهنمی هستند یک عده ای بهشت می روند یا مثلا می گفتند در هر آدمی یک حیوان ظهور می کند و انسان واقعی کم است با خودم می گفتم این چه حرف هایی هست به ذات آدم ها باید احترام گذاشت همه نیک به دنیا می آیند اما باید اعترف کنم با بیشتر شناختن خودم فهمیدم در آدم ها حیوانیت است و نمی شود انکارش کرد و مقام شامخ انسانی برای هر آدمی تصور کرد!

اما چیزی که باید بگویم این است که هیچ کس گرگ را به خاطر گرگ بودنش نمی کشد اگر به ما حمله کند از خودمان دفاع می کنیم اما تا وقتی که آزار نرسنانده کاریش نداریم و وقتی هم حمله کرد ازش کینه به دل نمی گیریم چون می دانیم حیوان است طبق غریزه اش عمل می کند و در مورد انسان ها هم چنین است انسان هایی که هنوز در عوالم حیوانی به سر می برند و می خواهند گرگ باشند تا در دنیا به جایی برسند را نمی شود کاریشان کرد خودش باید بفهمد و دست از گرگ بودن بردارد اگر حمله می کند آن طبیعت اوست من که می دانم او این جور است چرا با او دوست شده ام و دور و برش می پلکم؟!

یک چیز دیگر که خیلی درد دارد هم این است که خودمان هم بارها کارهایی کرده ایم در جایگاه انسانی نبوده است منتها به خودمان دروغ می گوییم یا انکار می کنیم یا توجیه می کنیم این که می گویند لازم است از خودمان شروع کنیم دقیقا همین است خودم اگر گرگ باشم خیلی خوب است از پس بقیه بر می آیم اما اگر یک نفر دیگر آسیبی به من بزند می گویم چرا؟!

انسان بودن کار بسیار سختی هست و کار هر کسی نیست بیاییم به اعمال و رفتار خود بیشتر دقت کنیم دست از پنهان کردن خود برداریم پرده ها را از جلوی چشم خود کنار بزنیم و با خود واقعیمان رو به رو شویم، چه کار داریم دیگران در موردمان چه فکر می کنند آن ها هم این قدر از خودشان متنفر هستند که نمی خواهند خودشان را ببینند و گیر می دهند به این و آن، دیگران در جایگاه قضاوت نیستند که بخواهیم به حرف هایشان گوش دهیم، عمرمان کم است باید تا می توانیم ازش استفاده درست کنیم!