باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

رابطه با خود

امروز فهمیدم احساس تنهایی می کنم چون رابطه ی خوبی با خودم ندارم، فکر می کنم نوشتن در مورد باورهایی که در مورد خودم دارم و نوع حرف زدنم با خودم خیلی می تونه کمک کننده باشه، اینکه خودم رو سرزنش نکنم  و با خودم مهربان باشم و خودپذیریم رو بیشتر کنم  و بدنم رو حس کنم و به طبیعت برم می تونه کمک کنه، چند تا لینک مفیدم می گذارم اگر دوست داشتید بخونید.

۱۲ اصل برای اینکه با خودتان رابطه‌ خوبی داشته باشید

طبیعت آدم ها

قبلا وقتی مطالب دینی را می خواندم می گفتن بیشتر آدم ها جهنمی هستند یک عده ای بهشت می روند یا مثلا می گفتند در هر آدمی یک حیوان ظهور می کند و انسان واقعی کم است با خودم می گفتم این چه حرف هایی هست به ذات آدم ها باید احترام گذاشت همه نیک به دنیا می آیند اما باید اعترف کنم با بیشتر شناختن خودم فهمیدم در آدم ها حیوانیت است و نمی شود انکارش کرد و مقام شامخ انسانی برای هر آدمی تصور کرد!

اما چیزی که باید بگویم این است که هیچ کس گرگ را به خاطر گرگ بودنش نمی کشد اگر به ما حمله کند از خودمان دفاع می کنیم اما تا وقتی که آزار نرسنانده کاریش نداریم و وقتی هم حمله کرد ازش کینه به دل نمی گیریم چون می دانیم حیوان است طبق غریزه اش عمل می کند و در مورد انسان ها هم چنین است انسان هایی که هنوز در عوالم حیوانی به سر می برند و می خواهند گرگ باشند تا در دنیا به جایی برسند را نمی شود کاریشان کرد خودش باید بفهمد و دست از گرگ بودن بردارد اگر حمله می کند آن طبیعت اوست من که می دانم او این جور است چرا با او دوست شده ام و دور و برش می پلکم؟!

یک چیز دیگر که خیلی درد دارد هم این است که خودمان هم بارها کارهایی کرده ایم در جایگاه انسانی نبوده است منتها به خودمان دروغ می گوییم یا انکار می کنیم یا توجیه می کنیم این که می گویند لازم است از خودمان شروع کنیم دقیقا همین است خودم اگر گرگ باشم خیلی خوب است از پس بقیه بر می آیم اما اگر یک نفر دیگر آسیبی به من بزند می گویم چرا؟!

انسان بودن کار بسیار سختی هست و کار هر کسی نیست بیاییم به اعمال و رفتار خود بیشتر دقت کنیم دست از پنهان کردن خود برداریم پرده ها را از جلوی چشم خود کنار بزنیم و با خود واقعیمان رو به رو شویم، چه کار داریم دیگران در موردمان چه فکر می کنند آن ها هم این قدر از خودشان متنفر هستند که نمی خواهند خودشان را ببینند و گیر می دهند به این و آن، دیگران در جایگاه قضاوت نیستند که بخواهیم به حرف هایشان گوش دهیم، عمرمان کم است باید تا می توانیم ازش استفاده درست کنیم!

حوصله ها کم شده

نمی دونم چه اتفاقی افتاده اما حوصله ها کم شده و شتاب بیشتر شده، من خودم میرم رو یوتیوب سخنرانی ببینم ولی یه کم که طرف میاد توضیحات اضافه میده یا خارج موضوع میره می بندمش حوصله شو ندارم، تازه اونایی رو هم که گوش میدم همه ش منتظرم زودتر تموم بشه، هی ثانیه شمار رو نگاه می کنم با خودم میگم بدو بدو!؟

اینا رو گفتم که بهتون بگم من وبلاگ ها رو عضوم، هر نوشته ای بنویسید برام میاد منتها اگر کنجکاوم نکنه نمیام بخونمش یا اگر بی خودی طولانی باشه و خودمم سعی می کنم کوتاه بگم و توضیحات اضافه ندم!

می دونم این شرایط بی حوصلگی و شتاب خیلی بده اما دست خودم نیست مغزم خودش می خواد حالا چی شده که این طور شده فکر کنم تاثیرات شبکه های اجتماعی به خصوص اینستاگرام هست با اینکه خیلی کم اونجا رو سر می زنم اما تاثیرش رو گذاشته باید برم تو طبیعت!

تغذیه ی روح

من از دیشب فکر کردم که روح رو چگونه می شود تغذیه کرد از هوش مصنوعی هم پرسیدم و راه های زیر به ذهنم اومد:

1. مراقبت از خود: مثلا خواب کافی و استراحت، غذای سالم و ورزش همه روحیه رو بالا می بره!

2. کمک به دیگران و روابط با دیگران: خود محبت کردن وقتی نتیجه شو می بینی روحیه آدم رو بالا می بره و صحبت کردن در مورد چیزهایی که دوست داری روحیه رو بالا می بره!

3.مطالعه و شعر خواندن: مطالعه ی رمان یا کتاب هایی که دوست داریم یا شعرهای پرمعنا روحیه رو بالا می بره!

4. نیایش و شکرگزاری: با خدا صحبت کردن و سپاسگزاری ازش روحیه رو بالا می بره و حال رو خوب می کنه من یه دفتر دارم توش با خدا گفتگو می کنم واقعا تاثیرگزاره!

5. نوشتن و وبلاگ نویسی و استفاده ی مفید از شبکه های اجتماعی: نوشتن چه در دفتر برای خود چه نوشتن در وبلاگ یا شبکه های اجتماعی حال آدم رو خوب می کنه و فکر رو باز می کنه و ذهن رو تخلیه می کنه و همچنین خواندن محتواهایی که دوست داری حال آدم رو خوب می کنه!

6. مدیتیشن و یوگا و تنفس: یه زمانی برنامه داشتم و هر روز بیست دقیقه مدیتیشن می کردم بعدش هم تمرینات تنفسی می کردم و چند حرکت یوگا رو انجام می دادم اون زمان کرونا بود و همه ش خونه بودم اما هم وزنم بالا نرفت هم شاداب بودم هم هوس شیرینی نمی کردم ولی بعد ولش کردم چون دیگه روتین و تکراری شده بود و ازش لذت نمی بردم حالا هم هر روز می گم این تمرینات رو انجام بدم ولی هی میشینم پای وسایل الکترونیکی!

7. طبیعت: هوای تازه و نور خورشید و صدای پرندگان و نسیم که تو صورت و موها می پیچه همه حال خوب کن هستند اگه کفش و جوراب رو دربیاریم و با پای برهنه روی زمین و چمن راه بریم خیلی عالیه و همچنین مدیتیشن کردن در طبیعت معرکه است اما باز باید اعتراف کنم من حتی تو حیاط خونه مون هم کم میرم بااینکه هر دفعه میرم حالم زیر و رو میشه!

8. موسیقی و انواع هنر: گوش دادن موسیقی یا نوازندگی یا نقاشی کشیدن یا هر هنری که ازش لذت می بریم هم حال آدم رو خوب می کنه!

نمی دونم چی باعث میشه تو خونه بمونم و اوقاتم تلخ بشه و این کارهایی که می دونم برام خوبه رو انجام نمبدم، چه اصراری هست خودم رو کسل کنم و روحم رو خش بندازم!؟ 

نیش عقرب


روزی مردی، عقربی را دید که درون آب دست و پا می زند . او تصمیم گرفت عقرب را نجات دهد ، اما عقرب انگشت او را نیش زد . مرد باز هم سعی کرد تا عقرب را از آب بیرون بیاورد ، اما عقرب بار دیگر او را نیش زد .
رهگذری او را دید و پرسید : " برای چه عقربی را که نیش می زند ، نجات می دهی ؟ "
مرد پاسخ داد : " این طبیعت عقرب است که نیش بزید ولی طبیعت من این است که عشق بورزم . "
چرا باید مانع عشق ورزیدن شوم فقط به این دلیل که عقرب طبیعتا نیش می زند ؟

عشق ورزی را متوقف نساز . لطف و مهربانی خود را دریغ نکن حتی اگر دیگران تو را بیازارند.

مولانا در مثنوی شریف می فرمایند که محبت و عشق، کیمیایی است که تلخی ها را به شیرینی، مرده ها را به زنده گان و بنده گان را به پادشاهی می رساند.