می دانید اعتبار داشتن چیز خیلی خوبی هست!
این که همه تو را به عنوان یک آدم باشخصیت، متشخص، درستکار، باکلاس، قابل اعتماد یا هر چیز دیگر بشناسند!
اما اگر همین اعتبار برای تو بت شود چی!؟
مادامی که بخواهی کارهایت و حرف هایت را جوری تنظیم کنی که اعتبارت خدشه دار نشود یعنی تو بنده ی اعتبارت شده ای؟!
این قضیه نه تنها در مورد اعتبار در مورد چیزهای دیگر هم صادق است!
وقتی خودت را آدمی بدانی که دیگران روی حرفت حساب باز می کنند این خیلی خوب است اما اگر گرفتار خودش تو را بکند بد است!
اگر بخواهی نام نیکو از خودت به جای بگذاری این نیت خود مخرب است حتی شاید باعث شود نتیجه ی عکس بگیری چون خلوص نیت خیلی مهم است!
بنابراین همیشه گفته اند نه برای خوشایند خودت نه برای خوشایند دیگران رفتار کن بلکه برای خوشایند خدا رفتار کن!
اگر خدا در ذهنت باشد، بدانی تمامی افکار و حرف ها و کردارت را می بیند و می شنود دست به کار اشتباه کمتر می زنی و درگیر این نمی شوی که دنبال نام یا ننگ باشی!
شاید در جایی کاری کنی که نامی بدست آوری ولی آن عین ننگ باشد در نظر خدا و در جای دیگر برعکس.
شاید حتی رفتاری کنی که دراز مدت باعث نتیجه مثبت شود و در کوتاه مدت کم اثر باشد یا برعکس.
همه چیز به داخل مغزت بر می گردد.
سلام
دروغ گویی و ریاکاری، این دوتا بلای جون ما شده.
خیلی خوب بود