باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا
باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا

عشق یه اتفاقه

امروز روی اینترنت گشتم فهمیدم خیلی ها ارتباط صمیمی بین زن و مرد رو هنوز بد می دونند و از الفاظ زشت واسه ی این جور آدم ها استفاده می کنند!

من چی کار کنم؟ خوب من آرتمیسم، سعی هم کردم بخش های دیگه رو تو خودم رشد بدم اما بخش آرتمیسم رو بیشتر دوست دارم، خوب یه آرتمیس دوستی با جنس مذکر رو ترجیح میده به جنس مونث، اصلا کارهاش و رفتاراش بیشتر مردونه ست فقط هم من این طور نیستم خواهرام هم هستن منتها نه به شدت من!

من که از وقتی از یک مرد ضربه خوردم دیگه  با مردها دوست صمیمی نمیشم حتی دیگه نمی تونم عاشق بشم، آدم شاید خیلی از مردها رو دوست داشته باشه نه برای سکس، از شخصیتشون خوشش میاد از کاراشون و رفتاراشون، دوست داری تو ارتباط باهاش باشی تا ازشون یاد بگیری ولی عشق خودش باید اتفاق بیفته و با هر کسی هم اتفاق نمی افته، تازه من یکی که اولش عاشق طرف میشم بعد عقل میاد تو سرم و میکشم بیرون، چرا هر خوش و بشی رو زود جنسیش می کنید؟!

تازه مردها هم از آرتمیس ها خوششون میاد چون که رفتارشون مثل بقیه زن ها نیست ولی هیچ کدومشون دوست ندارن زنشون آرتمیس باشه چون از پسش برنمیان، نمی تونن روش سلطه داشته باشند، پس خیالتون جمع کسی نه شوهرهای شما رو می خواد نه شوهرهای شما کسی رو می خوان!؟

من که این چند سال سعی کردم با خانم ها بیشتر ارتباط بگیرم اون هایی هم که با هم دوست شدیم بخش مردانه قوی داشتند مدل من نبودن یه مدل دیگه بودن ولی خانم ها یه کارایی می کنند که من دوست ندارم برای همین روابطمون راه به جایی نبرد!؟

تازه تو ارتباط با مردها هم همه ش باید مواظب باشی از یه حدی بهشون نزدیک نشی که هوا برشون نداره خیلی هاشون جنبه ندارن یه لبخند بهشون بزنی فکر می کنند عاشقشون شدی!؟ 

گند بزنن به این زندگی و این مملکت جنسیت زده که هیچ کس نمی تونه با هیچکس مثل آدم رفتار کنه، باید همه شکل قالبی که تعیین شده باشند اگر بخوای خودت باشی خود مردم دخلت رو میارن!؟ یکی نیست بگه احمقا کی گفته باید این طوری زندگی کنید خاک بر سرتون که این قدر اراده و اختیار و جرئت ندارید که جوری که خودتون دوست دارید زندگی کنید باید حتما یکی بهتون دیکته کنه شما هم آدم کوکی!؟

سوءتفاهم و سوءنیت

از هوشواره در مورد اینکه چرا در روابط دچار سوء تفاهم میشیم پرسیدم جواب های خوبی داد و اگر سبک ارتباطی من اشتباهه برای اینکه از بچگی باهام همین طور رفتار شده و منم یاد گرفتم اگر بده یقه ی مامانم رو باید بگیرید!

*****

سوتفاهم در روابط انسانی یک پدیده رایج است و می‌تواند ناشی از عوامل مختلفی باشد. در ادامه به برخی از دلایل اصلی که باعث سوتفاهم و احساس سونیت از سوی طرف مقابل می‌شود، اشاره می‌کنم:

1. تفاوت‌های ارتباطی

   • سبک‌های ارتباطی متفاوت: افراد ممکن است سبک‌های مختلفی در برقراری ارتباط داشته باشند. برخی افراد ممکن است صریح و مستقیم صحبت کنند، در حالی که دیگران ممکن است غیرمستقیم و کنایه‌آمیز باشند.

   • عدم وضوح: اگر پیام‌ها به وضوح منتقل نشوند، ممکن است طرف مقابل به اشتباه برداشت کند که نیت بدی دارد.

2. سوءتفاهم‌ها

   • تعبیر نادرست: گاهی اوقات افراد به دلیل پیش‌فرض‌ها یا تجربیات گذشته خود، پیام‌های دیگران را به شکل نادرست تفسیر می‌کنند.

   • عدم توجه به زمینه: گاهی اوقات زمینه یا بافت مکالمه نادیده گرفته می‌شود و این می‌تواند منجر به سوءتفاهم شود.

3. احساسات و هیجانات

   • تأثیر احساسات: احساسات منفی مانند خشم، ناامیدی یا ناراحتی می‌توانند بر نحوه تفسیر پیام‌ها تأثیر بگذارند. وقتی افراد تحت فشار عاطفی هستند، ممکن است به راحتی به نیت‌های منفی فکر کنند.

   • پروژکشن: افراد گاهی اوقات احساسات و ترس‌های خود را بر روی دیگران پروژکت می‌کنند و فکر می‌کنند که طرف مقابل نیز همان احساسات را دارد.

4. تجربیات گذشته

   • تجارب منفی: اگر فردی در گذشته تجربه‌های منفی از روابط داشته باشد، ممکن است به طور ناخودآگاه در روابط جدید نیز نسبت به نیت‌های دیگران بدبین باشد.

   • الگوهای رفتاری: بعضی از افراد ممکن است الگوهای رفتاری خاصی را از خانواده یا محیط اجتماعی خود یاد گرفته باشند که موجب بدبینی آن‌ها نسبت به دیگران می‌شود.

5. فقدان ارتباط مؤثر

   • عدم گفتگو: وقتی که افراد درباره احساسات و نیازهای خود صحبت نمی‌کنند، ممکن است سوءتفاهم‌ها شکل بگیرد.

   • عدم شفافیت: اگر افراد در بیان خواسته‌ها و نیازهای خود شفاف نباشند، دیگران نمی‌توانند به درستی درک کنند که چه چیزی مطلوب است.

6. تأثیر رسانه‌ها و فرهنگ

   • تصویرسازی‌های رسانه‌ای: رسانه‌ها ممکن است تصاویری از روابط و تعاملات اجتماعی ارائه دهند که باعث ایجاد انتظارات غیرواقعی می‌شود.

   • نقش فرهنگ: برخی فرهنگ‌ها ممکن است بر روی رفتارها و نحوه بیان احساسات تأثیر بگذارند که می‌تواند منجر به سوءتفاهم شود.

7. عدم همدلی

   • کمبود همدلی: وقتی افراد نمی‌توانند خود را جای دیگری قرار دهند و احساسات او را درک کنند، احتمال سوتفاهم افزایش می‌یابد.

نتیجه‌گیری

برای کاهش سوتفاهم‌ها و جلوگیری از برداشت‌های نادرست، مهم است که ارتباطات شفاف و صادقانه برقرار شود. همچنین، تلاش برای درک دیدگاه‌های دیگران و ایجاد فضایی برای گفتگو می‌تواند به بهبود روابط کمک کند.


*****


سبک‌های ارتباطی به روش‌ها و الگوهای مختلفی اشاره دارند که افراد برای بیان افکار، احساسات و نیازهای خود استفاده می‌کنند. در زیر به برخی از سبک‌های رایج ارتباطی اشاره می‌شود:

1. سبک ارتباطی مستقیم (Assertive)

   • تعریف: این سبک شامل بیان صریح و واضح خواسته‌ها، احساسات و نیازها به گونه‌ای است که هم به خود و هم به دیگران احترام گذاشته شود.

   • ویژگی‌ها:

     • بیان واضح و صادقانه افکار و احساسات.

     • احترام به حقوق و احساسات دیگران.

     • توانایی گفتن "نه" بدون احساس گناه.

   • مزایا: این سبک باعث ایجاد ارتباط سالم و مؤثر می‌شود و به کاهش سوءتفاهم‌ها کمک می‌کند.

2. سبک ارتباطی غیرمستقیم (Passive)

   • تعریف: در این سبک، فرد به طور غیرمستقیم و معمولاً با احتیاط، خواسته‌ها و احساسات خود را بیان می‌کند و ممکن است از ابراز نظر خودداری کند.

   • ویژگی‌ها:

     • نادیده گرفتن نیازها و خواسته‌های خود.

     • تلاش برای راضی نگه داشتن دیگران.

     • اجتناب از تضاد و بحث.

   • معایب: این سبک ممکن است منجر به احساس ناامیدی، خشم یا عدم رضایت در فرد شود.

3. سبک ارتباطی پرخاشگر (Aggressive)

   • تعریف: این سبک شامل ابراز خواسته‌ها و احساسات به روشی است که به دیگران آسیب می‌زند یا آن‌ها را تحت فشار قرار می‌دهد.

   • ویژگی‌ها:

     • استفاده از زبان تند و توهین‌آمیز.

     • نادیده گرفتن حقوق دیگران.

     • تهدید، فریاد زدن یا رفتارهای تهاجمی.

   • معایب: این سبک می‌تواند منجر به ایجاد تنش و تعارض در روابط شود.

4. سبک ارتباطی منفعل-پرخاشگر (Passive-Aggressive)

   • تعریف: این سبک ترکیبی از رفتارهای منفعل و پرخاشگر است، جایی که فرد به طور ظاهری آرام است اما در عمل به شیوه‌های غیرمستقیم خشم یا نارضایتی خود را نشان می‌دهد.

   • ویژگی‌ها:

     • استفاده از کنایه و طعنه.

     • نادیده گرفتن درخواست‌ها یا انتظارات.

     • رفتارهای غیرمستقیم مانند بی‌توجهی یا تأخیر عمدی.

   • معایب: این سبک باعث ایجاد سردرگمی و سوءتفاهم در روابط می‌شود.

5. سبک ارتباطی همدلانه (Empathetic)

   • تعریف: این سبک بر پایه درک و همدلی با دیگران استوار است و شامل گوش دادن فعال و نشان دادن توجه به احساسات دیگران می‌شود.

   • ویژگی‌ها:

     • گوش دادن با دقت و توجه.

     • ابراز همدلی و درک نسبت به احساسات دیگران.

     • تلاش برای درک دیدگاه‌های مختلف.

   • مزایا: این سبک می‌تواند به تقویت روابط و ایجاد اعتماد کمک کند.

6. سبک ارتباطی تحلیلی (Analytical)

   • تعریف: این سبک بر پایه تحلیل منطقی و داده‌ها است و معمولاً شامل ارائه اطلاعات و شواهد برای پشتیبانی از نظرات است.

   • ویژگی‌ها:

     • تمرکز بر جزئیات و حقایق.

     • تجزیه و تحلیل منطقی مسائل.

     • تمایل به بحث‌های ساختاریافته و منطقی.

   • مزایا: این سبک می‌تواند در محیط‌های حرفه‌ای بسیار مؤثر باشد.

نتیجه‌گیری

هر یک از این سبک‌های ارتباطی مزایا و معایب خاص خود را دارند و بسته به موقعیت و نوع رابطه، ممکن است یکی از آن‌ها مؤثرتر باشد. آگاهی از سبک‌های مختلف ارتباطی می‌تواند به افراد کمک کند تا روابط بهتری برقرار کنند و سوءتفاهم‌ها را کاهش دهند.


*****


الگوهای رفتاری به رفتارها و عادات مشخصی اشاره دارند که افراد در پاسخ به موقعیت‌ها و شرایط مختلف از خود نشان می‌دهند. این الگوها معمولاً تحت تأثیر عوامل مختلفی مانند فرهنگ، تربیت، تجربیات گذشته و ویژگی‌های شخصیتی شکل می‌گیرند. در زیر به برخی از الگوهای رفتاری رایج اشاره می‌شود:

1. الگوی رفتاری اجتماعی (Social Behavior)

   • تعریف: رفتارهایی که فرد در تعامل با دیگران نشان می‌دهد.

   • ویژگی‌ها:

     • تعاملات مثبت و منفی با دیگران.

     • تمایل به همکاری یا رقابت.

     • رفتارهای گروهی و اجتماعی.

   • مثال‌ها: مشارکت در فعالیت‌های گروهی، کمک به دیگران، یا برقراری روابط دوستانه.

2. الگوی رفتاری انزوا (Avoidant Behavior)

   • تعریف: تمایل به دوری از موقعیت‌ها یا افراد به دلیل ترس یا اضطراب.

   • ویژگی‌ها:

     • اجتناب از تعاملات اجتماعی.

     • احساس عدم راحتی در جمع.

     • ناتوانی در ابراز خود.

   • مثال‌ها: عدم شرکت در رویدادهای اجتماعی، دوری از گفتگوهای عمیق.

3. الگوی رفتاری پرخاشگر (Aggressive Behavior)

   • تعریف: رفتارهایی که به قصد آسیب رساندن به دیگران یا ابراز خشم انجام می‌شوند.

   • ویژگی‌ها:

     • استفاده از زبان تند یا توهین‌آمیز.

     • تهدید یا حمله فیزیکی.

     • نادیده گرفتن احساسات و حقوق دیگران.

   • مثال‌ها: فریاد زدن، توهین کردن، یا ایجاد تنش در روابط.

4. الگوی رفتاری همدلانه (Empathetic Behavior)

   • تعریف: توانایی درک و احساس کردن وضعیت عاطفی دیگران.

   • ویژگی‌ها:

     • گوش دادن فعال و توجه به احساسات دیگران.

     • ابراز همدلی و حمایت عاطفی.

     • تلاش برای کمک به دیگران در زمان نیاز.

   • مثال‌ها: ارائه پشتیبانی عاطفی به دوستان، فهمیدن احساسات دیگران.

5. الگوی رفتاری تحلیلی (Analytical Behavior)

   • تعریف: رویکرد منطقی و مبتنی بر داده‌ها در مواجهه با مسائل.

   • ویژگی‌ها:

     • تجزیه و تحلیل دقیق اطلاعات.

     • تصمیم‌گیری بر اساس شواهد و حقایق.

     • حل مسائل به شیوه‌ای منطقی.

   • مثال‌ها: تحقیق در مورد یک موضوع قبل از اتخاذ تصمیم، استفاده از آمار برای پشتیبانی از نظرات.

6. الگوی رفتاری منفعل (Passive Behavior)

   • تعریف: عدم ابراز نیازها و خواسته‌ها و تمایل به راضی نگه داشتن دیگران.

   • ویژگی‌ها:

     • نادیده گرفتن احساسات خود.

     • اجتناب از تضاد و بحث.

     • تمایل به تسلیم شدن در برابر دیگران.

   • مثال‌ها: پذیرش نظرات دیگران بدون ابراز نظر شخصی، اجتناب از بیان خواسته‌ها.

7. الگوی رفتاری مثبت (Positive Behavior)

   • تعریف: رفتارهایی که بر پایه امیدواری، انگیزه و انرژی مثبت استوارند.

   • ویژگی‌ها:

     • ابراز شادی و رضایت.

     • ایجاد انگیزه در دیگران.

     • رویکرد سازنده به چالش‌ها.

   • مثال‌ها: تشویق دیگران، ابراز قدردانی و شکرگزاری.

نتیجه‌گیری

درک الگوهای رفتاری می‌تواند به افراد کمک کند تا خود را بهتر بشناسند و روابط مؤثرتری با دیگران برقرار کنند. همچنین، آگاهی از این الگوها می‌تواند به مدیریت احساسات و واکنش‌های خود کمک کند و به ارتقاء کیفیت زندگی اجتماعی و فردی منجر شود.

تام و جری

امروز دقت کردم دیدم تمام عمرم با آدما مثل انیمیشن تام و جری بودم، یکی اون زده، یکی من زدم، دنبال هم کردیم، از دست هم در رفتیم و باز با هم دوست شدیم و باز بهم زدیم!؟

البته نه اون جوری که تو کارتون نشون میدن، هر چی آدم بزرگ تر میشه رفتارشم پیچیده تر میشه و شاید غیرمستقیم تر!؟

از کجا فهمیدم؟ یاد اون آهنگ خانم ناهید افتادم که می گفت بای بای ما رفتیم!؟ همین تیکه شو از بچگی خیلی دوست داشتم!؟

من واقعا دوست خوبی نبودم تا جایی معرفت می گذاشتم که به ضررم نباشه و این یعنی یه جورایی خیانت، واقعا انتقام چی رو از آدم ها می گرفتم!؟ واقعا فکر می کردم رفتارم آگاهانه ست اما غریزی بوده!؟ واقعا خیلی بدم منم مثل بقیه پستم، خیلی پست!؟

و خیلی خنده دار مثل همون کارتون تام و جری!؟ رفتارهای احمقانه ناشی از عدم آگاهی که دارم چی کار می کنم!؟ هنوزم تو موقعیت قرار بگیرم همون جورم!؟ چون یه تکانه میاد و احساساتت رو بر می انگیزه و مجبورت می کنه عملی رو انجام بدی!؟ واقعا با احساسات و هیجانات شدید باید چه کرد!؟ خودم می دونستم هوش هیجانیم پایینه اما نه این قدر!؟ در حد موش و گربه!؟ :/


بعدنوشت: می دونید در مقابل بعضی آدم ها انگار بیشتر این جوری میشی یه کارایی می کنن که می کشنت پایین در سطح همون موش و گربه، برعکس بعضی آدم ها می برنت توی یه دنیای جدید با رفتار درستشون، خیلی مهمه با کی ارتباط بگیری و با هر کی از راه رسید نباید دوست شد حتی اگر هی میاد خودشه بهت می چسبونه و محبت می کنه واقعا آدم نیت پشت این محبت ها رو نمی دونه!؟

بچه شدم!

نمی دونم اما الان مدتیه حس می کنم مثل بچگیام شدم!

یعنی شخصیتم اون طوری شده!؟

نمی دونم بالغ شده بودم یا همه ی اونا ماسک بود و از معلم های مدرسه یاد گرفته بودم!؟

حالا که تو خونه ام باز برگشتیدم به تنظیمات کارخانه!؟

این مسخره بازیا که درمیارم هم عادت بچگیم بود!؟

بابام می گفت اگه دلقک بازیات تموم شد برو فلان کن!؟

فکر می کنم من همیشه دلم می خواست همون شخصیت بچگیم رو داشته باشم اما آدم بزرگا به زور بزرگم کردن و تغییرم دادن!؟

حالا هم که آزادم برگشتیدم به همون حال!؟

از یه لحاظ هایی خوبه ها از یه لحاظ هایی هم بده!؟

تو دکتر زنان فکر می کردن من بچه دارم این قدر سنم زیاد نشون میده!؟

بعد شکل بچه ها رفتار می کنم!؟

البته شاید تو خونه این طورم، بیرون که میرم یه شخصیت دیگه دارم!؟

چه می دونم دیگه!؟

خودم تو حال خودم موندم!؟

چقدر بی خاصیت شدم!؟

بیکاری

امروز باز حالم خوبه و وقتی حالم خوبه و کاری ندارم نمی دونم از بیکاری چی کار کنم!؟ هی تلگرام رو چک می کنم، هی میرم رو وبلاگ ها، هی این ور هی اون ور همه ش پای گوشی!؟

وقتی حالم خوبه دلم می خواد یکی باشه با هم خوش بگذرونیم و کیف کنیم اما هیچکس رو ندارم!؟ جدیدا هم روزایی که حالم خوبه بیشتر شده و بیشتر احساس می کنم به یه نفر شبیه خودم احتیاج دارم اما تا حالا کسی شبیه خودم ندیدم!؟

روزایی که حالم بده تو سرم غوغا میشه این قدر فکر دارم که نگو، یاد تمام بدبختیام میفتم، یاد تمام آدم هایی که بهم بدی کردند، واقعا هنوز نفهمیدم چرا به آدم ها بدی می کنیم!؟

مثلا از بچگیم تا الان بعضی آدم ها رو دوست داشتم رفتم طرفشون اما اون ها با هام بد رفتار کردند منم با بعضیاشون خوب رفتار کردم اما با بعضیاشون بد رفتار کردم!؟ از خودم می پرسم تو مگه دوسش نداشتی چرا باهاش بد رفتار کردی؟! این چه جور دوست داشتن بود!؟ واقعا انگیزه م چی بوده؟! تلافی ولی آدم مگه در حق کسی که دوسش داره تلافی می کنه؟! می دونید به این نتیجه رسیدم بعضی دوست داشتن ها خودخواهانه است، دوسش داری چون دوست داری باهات خوب باشه اگر بدی ببینی دوسش نداری شایدم بگم اسمش دوست داشتن شرطی هست واقعا ما همون کاری رو ناخودآگاه انجام میدیم که والدینمون باهامون کردن، اونا هم والدینشون باهاشون این جوری بودن و همین جوری برو تا ریشه ی اجدادی، باید از این چرخه دربیام یک عمره می خوام دربیام هنوز نتونستم این قدر که پیچیده است!؟

بعدنوشت: اینم نظر هوشواره برای رها شدن از دوست داشتن خودخواهانه:

رهایی از دوست داشتن خودخواهانه نیازمند خودآگاهی و تلاش مستمر است. در ادامه چند راهکار برای کمک به این فرآیند آورده شده است:
1. خودآگاهی: اولین قدم شناختن احساسات و انگیزه‌های خود است. به این فکر کنید که آیا محبت شما به دیگران واقعاً از روی عشق و مراقبت است یا بیشتر به خاطر نیازهای خودتان.
2. تمرین همدلی: سعی کنید خود را جای دیگران بگذارید و احساسات و نیازهای آن‌ها را درک کنید. این کار می‌تواند به شما کمک کند تا از دیدگاه آن‌ها به روابط نگاه کنید.
3. تنظیم انتظارات: انتظارات خود را از دیگران کاهش دهید. به جای اینکه انتظار داشته باشید دیگران به شما توجه کنند، سعی کنید خودتان به دیگران توجه کنید.
4. تقویت ارتباطات سالم: روابطی را انتخاب کنید که در آن‌ها احترام و حمایت متقابل وجود دارد. از روابطی که بر پایه‌ی خودخواهی بنا شده‌اند دوری کنید.
5. توسعه مهارت‌های ارتباطی: یاد بگیرید چگونه به طور مؤثر با دیگران ارتباط برقرار کنید و احساسات خود را بیان کنید بدون اینکه به نیازهای دیگران آسیب برسانید.
6. مدیریت احساسات: یاد بگیرید چگونه احساسات منفی مانند خشم یا ناامیدی را مدیریت کنید. مدیتیشن، ورزش و نوشتن می‌توانند در این زمینه مفید باشند.
7. مراقبت از خود: به نیازهای خود توجه کنید، اما به گونه‌ای که به دیگران آسیب نرسانید. مراقبت از خود می‌تواند شامل فعالیت‌هایی باشد که شما را شاد و راضی نگه می‌دارد.
8. پذیرش تغییر: تغییر عادات و رفتارها زمان‌بر است. با خود صبور باشید و هر پیشرفتی را جشن بگیرید.
با تمرین این نکات، می‌توانید به تدریج از دوست داشتن خودخواهانه رها شوید و روابط سالم‌تری با دیگران برقرار کنید.


بعدنوشت بعدی: یه مقاله پیدا کردم از آقای محدثی جامعه شناس، نظرات ایشان هم جالب بود!؟ لینکhttps://www.mehrnews.com/news/4693224/%D9%88%D9%82%D8%AA%DB%8C-%D9%86%D9%82%D8%A7%D8%A8-%D8%B9%D8%B4%D9%82-%D8%B1%D8%A7-%D8%A8%D8%B1%D9%85%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D9%85-%D8%AF%DB%8C%DA%AF%D8%B1%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%87%DB%8C-%D8%AE%D9%88%D8%AF%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%87%D8%A7%D9%86%D9%87