باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

مغز و قلب

تا حالا شده قلبتون نسبت به چیزی حس داشته باشه حتی دوستش داشته باشه اما مغزتون از اون چیز متنفر شده باشه؟ چه کار باید کرد؟!

من مغزم قوی تره و احساسم رو همیشه سرکوب کرده ولی حالا می خوام طبق قلبم عمل کنم باید چه کار کنم؟

چون که می دونم اگر احساسم رو سرکوب کنم بعد خودش رو به یه شکل دیگه مثل بیماری نشون میده!


بعدنوشت: نشستم یه مقدار در مورد درونیاتم نوشتم، سردرد خفیفی گرفتم چون رو به رو شدن با واقعیت خودمون درد داره، حس هایی میاد بالا که ناخوشاینده و نمی تونی بپذیریشون و باهاشون در جنگی، تضادهایی داری که خودتم نمی فهمی چگونه ممکن شده!

تغییرات بدن و مغز

قبلا این جوری بودم که هر چی میوه و سبزی می خوردم دوست داشتم میوه و سبزی رو بیشتر دوست داشتم اما حالا دلم نمیکشه زیاد ازشون بخورم نمی دونم چرا این قدر بوی غذاهای پختنی برام خوب شده، هی بدنم مرغ می خواد!؟

دیگه نمی تونم خام گیاهخواری کنم باید یه رژیم دیگه پیدا کنم یه رژیمی که بیشترش گیاهان باشه و کمش پختنی، شاید باید دنبال کتاب بگردم!

جالبه که مغز و بدنم این طور تغییر کرده یه تغییر دیگه ش این بود که دیگه آهنگ های رمانتیک رو دوست ندارم و به آهنگ های دلم دیمبویی علاقمند شدم!؟

یه تغییر دیگه م اینه که دیگه برنامه های تلویزیونی برام جذابیت نداره از فیلم حوصله م سر میره این قدر انیمیشن دوست داشتم اما به نظرم بی محتوا میرسه، مناظره های اینترنتی حوصله م ازشون سر میره و حوصله ی کتابم ندارم ازش خسته شدم!؟

نمی دونم باید یه کار دیگه کنم ولی نمی دونم چی!؟

این روزها

این روزها در حال دل کندن از آدم ها هستم!

دیروز حس تنهایی را پذیرفتم و پذیرفتم که باید خودم را دوست داشته باشم!

می خواهم به خودم عشق بورزم!

فهمیدم به مه مغزی مبتلا هستم!

ذهنم خسته است ونیاز به بازیابی دارد!

می خواهم از بدنم مراقبت کنم!

عقل سالم در بدن سالم است!

فهمیده ام سیاست باعث غفلتم می شود!

می دانم کسانی هستند که از من بهتر کنش سیاسی انجام می دهند!

کار را باید به اهلش سپرد!

من کتاب های معنوی می خوانم!

حالم با آن ها بهتر است!

فیلترینگ هم که شدید شده است!

دیگر نمی شود وبگردی کرد!

فصل بهار است است از سپیده دم تا غروب پرنده ها آواز می خوانند!

می خواهم صدایشان را گوش دهم!

برای مردمم دعا می کنم!

برای کشورم دعا می کنم!

جاوید ایران!


روزنوشت سردردی

امروز سردردم!

پیشونیم درد می کنه!

راستش از دیروز خام گیاه خواری رو شروع کردم!

میگن این دردا طبیعیه بدن داره سم زدایی میشه!

اما من رفتم مرغ خوردم!

از دیشب مونده بود!

چای هم خوردم!

بهتر شدم اما نه چندان!

آخه من هورمون های مغزم از تعادل خارج شده!

می ترسم حالم بد بشه!

به همین یه روز درد کبدم خوب شده بودا!

الان که مرغ خوردم یه کم درد گرفت!

الان دو طرف سرمم هم درد می کنه!

مامانم میگه سرما خوردم!

خوبه من دکتر نشدم تشخیصام حرف نداره!؟

میگن تو رژیم خام گیاهخواری میشه گاهی پخته هم بخوری!

فقط بدن گیج میشه!

البته من فکر کنم باید این دردا رو تحمل کنم!

میگن با مسکن سرکوب نکنید!

دیشبم درست نخوابیدم!

یه خواب هایی دیدم اصلا عجیب و غریب!

بگم شاخ درمیارین و از خنده روده بر میشید!

هیچ کاری ندارم انجام بدم!

کتابم نمیشه این جوری خوند!

حالا مدیتیشن رو امتحان می کنم!

به امید بهبودی!


بعدنوشت:

20 دقیقه مدیتیشن کردم!

به محض اینکه مدیتیشن رو شروع کردم سردردم خوب شد!

ولی یه کم بعد درد تو پاهام شروع شد!؟

این قدر درد داشت که می خواستم ناله کنم!

اما بعد بهتر شد ولی همون جور موند!

الانم هنوز درد می کنه!؟

واقعا تو بدنم سم جمع شده انگار!؟

دلم می خواد کافر بشم!؟

دلم می خواد کافر بشم!؟ چه فایده داره این زندگی؟! وقتی همه ش مصیبت میباره!؟ افغانستان تا الان 4 بار زلزله شده!؟ یکیش رو ما اینجا حس کردیم!؟ شدید و طولانی بود!؟ مامانم و خواهرم خوابند، به داداشم میگم بیدارشون کن، شاید دوباره اومد، الان زود به زود زلزله میشه!؟ میگه نمی خواد ایشالا چیزی نمیشه!؟ انگار به ایشالا گفتنه!؟

قلبم ولی کافر نمیشه!؟ اون چیزی که میگه دلم میخواد کافر بشم واقعا تو دلم نیست، تو سرمه، تو ذهنمه، منشاش اونجاست، همینم اشتباه بهمون یاد دادند، اصلا قاطی کردیم قلب چیه، دل چیه، ذهن چیه، مغز چیه!؟ چه به روز ما آوردند!؟

دلم می خواد بخوابم، باز همون دل قلابیه میگه!؟ ولی خوابم نمیاد!؟

الان کشف کردم اون دل قلابیه، باد سره!؟ حالا نمی دونم اصطلاح فلسفی و روانشناسیش چیه!؟ دیگه امیدوارم دیگه نیاد!؟