باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

برف میاد!

دوست دارم بنویسم!

آخر دارد برف می آید!

یاد آقای هوشنگ ابتهاج افتادم!

سایه ی عزیز که از میان ما رفت!

دوستشان داشتم!

آخر علاقه یشان به حافظ مثل علاقه ی من به حافظ بود!

خیلی ها حافظ را دوست دارند!

اما کمتر پیش می آید جنس دوست داشتن شبیه به هم باشد!

آخر موها و محاسن آقای ابتهاج هم شبیه برف بود!

خیلی دوست داشتم از نزدیک می دیدمشان اما نشد!

ایشان در کلن آلمان بودند و من مشهد ایران!

دور بودیم اما قلب هایمان به هم نزدیک بود!

هم را نمی شناختیم اما انگار که می شناختیم!

حافظ قلب های ما را به هم نزدیک می کرد!

آی برف زیبا هر جا باریدی خوب بنشین!

کودکان این روزگار آن برف بازی های ما را نکرده اند!

آی برف زیبا دوباره درشت ببار!

شدید ببار!

بگذار دلهایمان به خوشی و زیبایی تو، خوش و زیبا شود!

چرا بند آمدی!؟

حیف!؟

نظرات 2 + ارسال نظر
rezvan یکشنبه 13 آذر 1401 ساعت 12:55 https://nachagh.blogsky.com

واقعا تو مشهد داره برف میاد .به به!تو تهران هم باران میاد ولی اصفهان هیچ

بله از صبح داره می باره بسیار شاعرانه و قشنگ

فاطمه یکشنبه 13 آذر 1401 ساعت 12:05 http://Radepayeshaar.blogsky.com

کی هست که سایه رو دوست نداشته باشه؟

دژمن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد