باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا
باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا

سایه از همراهی مردم به خاک افتاده است

رتبه می خواهی چو خورشید از خلایق دور باش      

  سایه از همراهی مردم به خاک افتاده است


----------------


مرد صحبت نیستی، از دیده ها مستور باش

از بلا دوری طمع داری، ز مردم دور باش


نیستی چون می حریف صحبت تردامنان

در حجاب پرده زنبوری انگورباش


پیش شاهان قرب درویشان به ترک حاجت است

دست از دنیا بشو همکاسه فغفور باش


گر ترا بخشند از دست سلیمان پایتخت

در تلاش گوشه ویران خود چون مور باش


مور بی آزار دایم خون خود را می خورد

خانه پر شهد می خواهی، برو زنبور باش


بدر ازبیماری منت هلالی گشته است

از فروغ عاریت تا می توانی دور باش


تا نسازندت کباب از چشم شور اهل حسد

همچو عنقا صائب از چشم خلایق دور باش


صائب تبریزی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.