وبلاگ نویسی رو کار بیهوده ای می دونم!
وقتی همه ی محتویات مغزت رو خالی می کنی خودت احساس خوبی می کنی اما اون هایی که میان می خونن بینشون آدم های ناجنس هم پیدا میشه که میان به ضررت از نوشته هات استفاده می کنند!؟
بعد میگی خوب خالی شدم اما می ارزید که چنین دشمنانی پیدا کنم!؟ یه چیزی بدم دست دشمن که باهاش با من بازی کنه!؟
چرا دنیای آدما این طوره نمی دونم!
چرا نمی تونن مثل آدم با هم زندگی کنند!؟
حتما باید این کارها رو با هم بکنند!؟
نشون میده تو موفق شدی
چطور به این نتیجه رسیدید که من موفق شدم؟