باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

حقوق در جامعه

دوستمان آقای رعد در مورد حقوق زن و مرد در ازدواج نوشتند تا جایی که من دیدم زن ها حقوق برابر می خواهند و چون قانون این حق را به آن ها نمی دهد از راه هایی مثل مهریه استفاده می کنند و مردها هم حقوق سنتی اسلامی را چون به آن ها حق بیشتر می دهد می پسندند!

ما یک گرفتاری بزرگ داریم آن هم اینکه دیگر کسی نمی خواهد فرمانبردار و مطیع باشد بچه ها می خواهند خودشان برای زندگی خودشان تصمیم بگیرند زن ها می خواهند همه چیز باب میل خودشان باشد مردها هم که هنوز نقش سنتی می خواهند داشته باشند و می خواهند سلطه در خانواده داشته باشند و همه گوش به فرمانشان باشند!

در اجتماع هم همین طور است حاکمان می خواهند سلطه بر مردم داشته باشند مردم می خواهند حق انتخاب و نظر داشته باشند جالبیش این است همان مردی که می خواهد حاکمان به او حق انتخاب و رای دهند در خانواده این حق را به اعضای خانواده نمی دهد با چه فلسفه ای فکر می کنند نمی دانم!

اما چه بخواهیم چه نخواهیم دنیا دارد به سمتی می رود که هر کس قبول نکند خود بازنده است نسل های جوان تر دیگر می خواهند افسار زندگیشان در دست خودشان باشد حق برابر می خواهند چه در خانواده چه در اجتماع اما مشکل اینست که ما همه بلد نیستیم کار تیمی کنیم و البته مدیریت تیم را هم بلد نیستیم!

یکی از دوستان به من می گوید چرا دنبال روانشناسی رفته ام، خوب اگر دقت کنید تیم های ملی ورزشی ما معمولا با مربی خارجی نتیجه می گیرند اما با مربی داخلی نه، از ورزشکاران که می پرسی می گویند مربی خارجی روانشناسی بلد است مربی مدیر تیم است روحیه ی خودش روی بقیه ی اعضا اثر می گذارد و شیوه ی مدیریتش هم همین طور، حال شاید متوجه شده باشید چرا همه ی آدم ها تا حدی باید روانشناسی بدانند!

البته که بعضی آدم ها هستند هیچ جوره همکاری نمی کنند و ساز خودشان را می زنند با این ها حتی خبره ترین روانشناس ها نمی دانند چه کنند این ها را باید رها کرد و به قولی از تیم خط زد!

اگر نمی شود همه روانشناسی بدانند حداقل همه لازم است مشاور داشته باشند البته مشاور کاربلد مشکل این است که خیلی از مشاورهای ما خودشان نیاز به مشاور دارند!؟

از بحث حقوق زن و مرد در ازدواج رسیدیم به اینجا که در برهه های مختلف زندگی خانوادگی لازم است اعضا به مشاور مراجعه کنند و البته با مشاور همکاری کنند تا مشکلات خانوادگیشان حل شود تا کارشان به دادگاه نکشد!

یک مشاور به من گفت وقتی یکی از اعضای خانواده از دیگری شکایت می کند و پای دادگاه را وسط می کشد دیگر شرایط خیلی سخت می شود و آشتی دادن دو طرف و برگشتن به زندگی عادی تقریبا غیرممکن می شود!

 قانون ما می گوید اگر زن خیانت کند باید سنگسار شود اما مرد قانونی می تواند خیانت کند و زن ها هم برای انتقام جویی مهریه سنگین می گیرند و مهریه را اجرا می گذارند این زندگی ها بیشتر شبیه جنگ است و باعث این جنگ هم قانون است که این طور ناعادلانه است و البته زن هایی هم هستند که با مرد متاهل رابطه می گیرند و صیغه می شوند و افتخار هم می کنند این نشان می دهد مردم ما بسیار بی وجدان هستند و البته از آن ها نمی شود انتظار داشت مثل آدم متمدن مشاور بروند کار تیمی کنند و البته همه ی این ها به خاطر حکومت متحجر است که البته خود حاکمان هم صیغه کن هستند کلا در کثافت داریم می غلطیم خیلی هم خوشحالیم قانون گذار فاسد، قاضی ها فاسد، مشاورها فاسد، وکیل ها فاسد، دکترها فاسد، کاسب ها فاسد، مدیرها فاسد و ... خیلی قشنگ است!

خلاصه اینکه اگر آدم ها به خودشان نیایند و به این شیوه ادامه دهیم و هر کس بخواهد کار خودش را بکند و به دیگران توجه نکند عاقبت خوشی نخواهیم داشت حق و حقوق پیشکش!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد