باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا
باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا

می دونید بدیش چیه؟!

می دونید بدیش چیه؟!

بدیش اینه که فکر می کنی داری کار درستی می کنی اما نتیجه ش معکوس میشه!؟

فکر می کنی حق با توست و طرف مقابل داره خطا می کنه ولی طرف مقابل هم دقیقا همین گمان رو داره یعنی فکر می کنه حق با خودشه و خطا از توست!؟

خدا اون روز رو نیاره که ذهنش از خودش داستان هم بسازه!؟

مثلا درست و غلط برای ما نسل دهه شصتی ها یه چیز دیگه بود و برای والدینمون یه چیز دیگه!؟

و هنوز که هنوزه حرف ها و کارهای من رو یه جور دیگه برای خودشون معنا می کنند!؟

تازه عجیب ترش اینه بین خودمون که همه همسن و سال بودیم هم یکی یه چیز رو درست می دونست یکی چیز دیگه رو و تو دبیرستان واسه ی همین چقدر دردسر داشتیم!؟

گویا برای دخترا تو دبیرستان بود برای پسرها تو دانشگاه این اتفاق میفتاد تو مقطع قبلی همه با هم خوب بودیم و دوست بودیم!؟

من اون جوری نیستم که فکر کنم اونی که به قول قرآن کافر هست حتما باید مجازاتش کنی یا به راه راست بکشونیش، خود آدم ها باید برسند به اینکه کارشون اشتباه بوده البته اگر طرف اون جوری باشه بخواد به خودم و دیگران آسیب بزنه معلومه نمیزارم ولی از اونجا که در قرن اخیر حکومت های مرکزی قوی داریم و قانون هست و مردم از قانون می ترسند دیگه همه مجبورند یک جوری مسالمت آمیز کنار هم زندگی کنند!؟

تازه من بارها در عمرم به آدم هایی که بهم بدی می کردند خوبی و مهربونی کردم و رفتار اونا حداقل به ظاهر عوض شده البته همه این طوری نیستن آدم خبیث و مشکل دارم زیاد دیدم که هر چه باهاش مدارا کنی باهات بدتر رفتار می کنه!؟

ولی من وقتی تاریخ رو نگاه می کنم می بینم خیلی وقت ها آدم ها سر نظرات و عقایدشون با هم جنگیدن و حاضر بودن کشته بشند!؟ خوب این در صورتی ممکنه که خودشون رو حق بدونن فکر نمی کنم جور دیگه ای باشه!؟

حتی اون پادشاهی که ظلم می کرده به مردم، کار خودش رو ظلم نمی دونسته بلکه برای خودش دلایلی داشته!؟ اصلا فکر نکنید می خوام بعضیا رو گناهشون رو بشورم!؟

می دونم این حرف های من روشنفکرانه است و در عمل خودمم کامل نمی تونم بهشون عمل کنم و آدم ها جور دیگه ای با هم هستند ولی حداقل این حرف ها باعث میشه حسرت گذشته نخوری و خودت رو و دیگران رو توی سرت سرزنش نکنی و فحششون ندی!؟

من الان ده ساله که مریضم و هیچکس به کارم کاری نداره ولی هنوز در اتفاقات گذشته ام تازه اتفاقات جدیدم که میفته بر اساس همون اتفاقات گذشته برای خودم قضاوت می کنم و این خیلی بده که تو گذشته گیر کنی و حالت رو از دست بدی!؟ با آدم های جدیدم از ترس اون قدیمیا بد رفتار کنی ولی چه کنم این همه فلسفه می بافم آخرش با آدم ها همون می کنم که نباید!؟

از خودم بدم میاد!

از خودم بدم میاد چون که کسی که دوستم داره رو باید ول کنم، از اینکه سر دو راهی گیر کردم و نمی دونم کدوم سمت برم!

از اینکه مثل بچه ها دروغ میگم، از اینکه نمی تونم مثل یه آدم بالغ و مستقل باشم!

راستش اینکه بگم از خودمم بدم میاد در این موضوعات دروغه بلکه شاید یه شرم دارم یه حسرت شاید گله از خودم دارم!؟

اصلا ولش کنید من آدم درستی نیستم خیلی پستم خیلی کارهای بد در طول زندگیم کردم و اون موقع فکر می کردم حق دارم! هنوزم تو موقعیت قرار می گیرم همون عادت ها رو انجام میدم و حق رو به خودم میدم!

حالا شاید بگید همه همین طورن آره همه همین طورن اما من از اول فکر می کردم با همه فرق دارم و خیلی ادعام میشد!؟ اه


بعدنوشت: نقص های شخصیتی دارم که خودم باورم نمیشه و اگه یکی بهم بگه بهم بر می خوره اما واقعیت من همینه! واقعا هیچی نیستم بیخود از بچگی فکر می کردم خیلی خاصم و خیلی خیلی های دیگه! :/ دلم می خواد گریه کنم! :/

دل من این وبلاگ رو می خواد!

من برگشتم چون دلم این وبلاگ را می خواد!

اون روز که تحملم سرریز شده بود کمی گریه کردم و بعد به این نتیجه رسیدم باید خیلی قوی تر از این چیزا باشم!

فرداش باز مغزم بهم ریخته بود منم بلند شدم با اون حال رفتم پیاده روی بعدش بهتر شدم!

امروز توی تختم داشتم فکر می کردم اگر وقتی با یکی مشکل داری سکوت و تحمل راهش نیست جنگیدن باهاش هم راهش نیست پس راهش چیه؟!

آخه طرف میگه تو بدی ، تقصیر توست ، تو باید به حرف من گوش بدی حالا خودش احمق و ببو گلابیه اصلا نمی فهمه از عالم من خبر نداره همه چیز رو اشتباه می فهمه ولی زبونشم درازه و خودش رو فهمیده و عاقل و حق می دونه درست مثل سنگه ، یه صخره ی محکم، البته اگر رود باشی می تونی هر صخره ی محکمی رو بشوری و ببری ولی حرف سر این هست که این بنده ی خدا یه بلاهایی سرش اومده که تبدیل به چنین چیزی شده اگر سر منم اومده بود شاید بهتر از اون نبودم!؟

خلاصه که این جور آدما یه جوری باهات حرف می زنن که عصبانیت کنن و دلت می خواد یه کتک جانانه بزنیشون اما کتک زدن معمولا جواب عکس میده و طرف شاید در ظاهر باهات خوب بشه اما در دلش کینه به دل می گیره و هر جا بتونه زهرش رو می ریزه پس عقل سالم میگه استفاده از خشونت فایده ای نداره بلکه باید راهی درست و حسابی پیدا کرد تا طرف نرم بشه اما من اصلا زبون چرب و نرمی ندارم پس باید یه کار دیگه بکنم!

علل القاعده طرف این طور پوسته ی سنگی دور خودش پیچیده که از خودش محافظت کنه پس درونش خیلی زخم خورده و ترسیده هست فقط مهر و محبت واقعی می تونه بهش کمک کنه و من چون ازش دلخورم نمی تونم این کار رو براش بکنم! پس مجبورم تحمل کنم!

اینم بگم کس خاصی تو ذهنم نیست که این جورین، چند نفر تو ذهنم هستند که باهاشون مشکل دارم و از هر کدوم یه چیزی نوشتم! خخخخخ

اینم تلگرام اومد:


آنکه رنجاند

 ترا عذرش پذیر

تا بیابی مغفرت بر وی مگیر


حق ندارد 

دوست خلق آزار را


نیست این خصلت یکی دیندار را

از ستم هر

 کو دلی را ریش کرد

آن جراحت بر وجود خویش کرد


عطار

خطاب به خدمتگزاران مردم

چندی پیش نوشته ای می خواندم میگفت اگر مردم را به طرف کاری یا خدا دعوت کردی و موفق نشدی و عصبانی شدی این نشان می دهد این کار را برای نفس خودت کردی نه خدا، نه خدمت!

در کل بسیار ظریف است و اگر بخواهی خدمتگزار جامعه باشی باید از خیلی چیزها بگذری و کار هر کسی نیست و هر کس ادعایش را کرد از او آزمایش گرفته می شود تا دید چقدر در نیت خود صادق است و آیا انگیزه های دیگر دارد یا خیر!

یک چیز دیگر هم که از یک سخنرانی یاد گرفتم این بود وقتی شاگردی نمی تواند بخواند معلمش اگر کتکش بزند فایده ای ندارد ایراد کار را باید در معلمی خودش پیدا کند که شاگرد را نتوانسته درست آموزش دهد و اینکه اگر برای رسیدن به هدف و خیر جمعی بیایی و حق دیگران را زیر پا بگذاری به خیر جمعی نمی رسی چون ظلم کردی حالا خواسته یا ناخواسته، برای این می گویم کار بسیار ظریفی هست!

این هم به مناسبت روز زرتشت که خدمتگزار جامعه بود و آیینی پایه ریزی کرد که هنوز پابرجاست و آن قدر ساده حرف زده است که همه می توانند آن را فرا بگیرند، پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک، سپاس!

حال ما

حال ما خوب نیست نه دنیایمان را ساختیم نه آخرتمان را، در جدال با هم و تنگ نظری نسبت بهم به سر می بریم همه می دانیم این کارها سرانجام خوبی ندارد اما دست از رفتار اشتباهمان بر نمی داریم گویی در لج و لجبازی با هم هستیم!

می گویند جامعه، اندیشه های گوناگون دارد و هر کسی یک سازی می زند خوب در چنین شرایطی تنها راه ممکن تشکیل احزاب گوناگون که نماینده ی اندیشه ها و اقشار گوناگون می باشد هست غیر این راهی نیست!

ما لازم است خوب گوش کردن و محترمانه حرف زدن را یاد بگیریم ولی وقتی از هم دق دلی داریم نمی شود که نمی شود، هر کس دنبال حق خودش است و حاضر است حقوق دیگران را پایمال کند تا به حق و خواسته ی خود برسد، ما کودکان زخمی هستیم که این قدر نادیده گرفته شده ایم و سرکوب شده ایم دیگر انسان بودن خود را فراموش کردیم و قلبمان دیگر برای هم نمی تپد، این تقصیر ما نیست تقصیر شرایط بوده است اما شرایط را چه کسانی ایجاد کردند؟! آدم هایی که ما را نفهمیدند و هیچ وقت هم نخواهند فهمید چون در دنیای متفاوتی از ما زندگی می کنند!


هوش مصنوعی روش گفت و گو را به شکل زیر ارائه می دهد، باشد که تمرین کنیم و یاد بگیریم:

برای انجام یک گفت و گو موثر و بدون ایجاد جر و بحث، می‌توانید به نکات زیر توجه کنید:

1. گوش دادن فعال: به نظرات و دیدگاه‌های طرف مقابل خود با تمرکز گوش کنید و احترام بگذارید. این کمک می‌کند که طرف مقابل حس کند که شما اهمیت می‌دهید.

2. ارتباط موثر: از اصطلاحات قابل فهم و عبارات مودبانه استفاده کنید تا پیام خود را به درستی منتقل کنید و از تحریج کننده بودن پرهیز کنید.

3. اظهار نظر با احترام: اگر با نظر یا دیدگاه طرف مقابل مخالف هستید، این را با احترام و بدون تحریج بیان کنید. به جای استفاده از عبارات تهاجمی، به دلایل خود بپردازید.

4. پذیرش تفاوت‌ها: قبول کنید که هر فرد دیدگاه و نظرات متفاوتی دارد و این تفاوت‌ها طبیعی است. به جای تلاش برای قانع کردن طرف مقابل، تلاش کنید برای درک و همدلی.

5. جلوگیری از تعصب: سعی کنید در گفت و گوها از تعصب و جانب‌داری پرهیز کنید و به جای آن به منطق و دلایل منطقی توجه کنید.

با رعایت این نکات، می‌توانید گفت و گوهای سازنده و موثری را بدون ایجاد جر و بحث انجام دهید.