باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

عارفی را گفتند

عارفی را گفتند :
فلانی قادر است پرواز کند ،
گفت :اینکه مهم نیست ،
مگس هم میپرد
گفتند :فلانی را چه میگویی ؟
روی آب راه میرود !
گفت :اهمیتی ندارد ،تکه ای چوب نیز همین کار را میکند .
گفتند :پس از نظر تو شاهکار چیست ؟
گفت :اینکه در میان مردم زندگی کنی ولی هیچگاه به کسی زخم زبان نزنی ،دروغ نگویی ،کلک نزنی و سو استفاده نکنی و کسی را از خود نرنجانی

این شاهکار است ...

نظرات 2 + ارسال نظر
گیل‌پیشی سه‌شنبه 21 آذر 1402 ساعت 13:26 https://temmuz.blogsky.com/

آن کیست کز روی کرم با ما وفاداری کند
بر جای بدکاری چو من یکدم نکوداری کند
همین‌جوری پستت منو یاد این شعر انداخت.
یکی هم ما رو نرنجونه، کلک نزنه و...

در کوی عشق از ما و منی نباید دم زد!

سمیرا سه‌شنبه 21 آذر 1402 ساعت 11:35

واقعا همینه و خیلی هم سخته

آره آدم تحت تاثیر ارتعاش بقیه قرار می گیره یا زود تصمیم می گیره و خطا می کنه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد