باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

استقلال، آزادی و آب بودن

بچه که بودم تو برنامه های تلویزیون آدم های مستقل رو می دیدم که هر کاری خودشون دوست دارند انجام میدن دلم می خواست اون جوری باشم، اتفاقا دست بر قضا مادر و پدر دیکتاتور و کنترلگری داشتم که نمی گذاشتن نفس بکشی اما من جلوشون وایمیستادم سر لباس پوشیدن، سر غذا، سر هر چی از فرمانشون سر پیچی می کردم خیلی کوچیک بودم 4 یا 5 ساله بودم، همین طور بود تا تو راهنمایی که به اسلام روی آوردم و خوب اونجا هم میگه احترام بگذارید به والدینتون، از اونجا دیگه من بزرگتر از والدینم بودم عاقل تر از اون ها بودم اون ها کماکان تا همین الان هر چی هم به حرفشون اهمیت ندی بازم می خوان کنترل کنن و خودشون رو از دسته نمی اندازند هر کی بود حالا دهنش رو بسته بود ولی اینا فکر می کنن ما جزو مایملکشون هستیم همه جای دنیا هم این تیپ آدما هستن حتی تو کشورهای توسعه یافته، خلاصه که به خاطر خدا خیلی والدینم رو تحمل کردم و مراعاتشون رو کردم و باهاشون مدارا کردم وگرنه دهنشون رو سرویس می کردم برای تحملشون هم رو به حافظ آوردم هر وقت از دستشون ناراحت بودم و دیگه به گلوم رسیده بود می رفتم یه فال می گرفتم تا آروم بشم و آرومم میشدم!

حالا اینا رو گفتم که بگم چند ساله دیگه به اون زمانم می خندم مشکلات من با والدینم سر چیزای کوچیک خیلی بی اهمیت بود اصلا نباید خودم رو ناراحت می کردم این قدر برام مشکلات پیش اومد که حالا آرزوی اون روزها رو دارم و البته استقلال و آزادی هم یک آرزو یا حتی هوس بود که تو دل ما انداخته بودن اصلا چه اهمیتی داره مستقل باشی یا نباشی یا آزاد باشی یا نباشی وقتی سلامت نیستی و غم داری؟!

اینکه افتخار کنی به خودت که جلوی زورگو وایمیستی خیلی بچگانه است اتفاقا بیشتر محدودت می کنند و می گذارندت میان دیوارهای نامرئی، با جنگ و دعوا چیزی حل نمیشه، با گروکشی چیزی حل نمیشه، چون اون آدم ها سنتی و فکر بسته اند اصلا مثل سنگ و بت هستند، با ضربه زدن فقط قوی تر میشن لازمه که آب باشی تا بشویی و ببریشون وگرنه آخرش باید همدیگه رو ناکار کرد یا کشت یا خودکشی کنی!

برای آب بودن لازمه که انعطاف پذیر بشی، توقعت رو کم کنی، پذیرش پیدا کنی، از هر چیزی نرنجی، بدونی یه سنگ برای اینکه شسته بشه لازمه که مکررا با زبان خوش باهاش حرف زده بشه، اینکه کوبنده باشی و بزنی تو دهن طرف رو و این چیزا تو گفتمان انقلابه و تو جامعه ی ما مرسوم شده و از سر خودخواهی و خودپسندی هست رو باید بذاری کنار و سعی کنی خودت رو بذاری جای طرف مقابل و از دریچه ی چشم اون ببینی و دیگه سختم نگیری این جهان خودش تلخ و سخت هست بدترش نکنیم!

نظرات 3 + ارسال نظر
سمیرا سه‌شنبه 12 تیر 1403 ساعت 14:50

آره اینجا که درخدمتت هستم و ازمطالبت حظ میبرم، ممنونم

فدات خواهش می کنم مرسی بابت محبت هات

سمیرا سه‌شنبه 12 تیر 1403 ساعت 12:52

درود بر تو ماشاالله چه صحبت های خوبی کردی منم مثل خودتم، همیشه میگم اگه عقل الانمو داشتم اصلا یه سری غصه های بیخود رو نمی خوردم. زندگی رو باید تا میشه شُل گرفت تا راحتتر بگذره، حرص و جوش اضافه و غصه نباید خورد. الانم هنوز خیلی جای کار دارم ولی ان شاءالله تلاشمو میکنم یه جا خوندم داروین گفته، رمز بقا باهوش بودن و باپشتکار بودن نیست بلکه انعطاف پذیری و پذیرش هست دقیقا اونهایی که راحتتر مسائل رو پذیرفتن، بهتر ادامه میدن دیگه آدم همیشه باید تلاش کنه ولی باید بدونه کجا باید منعطف باشه و مسائل رو بپذیره

درسته عزیزم من فکر کنم من و شما یه سرنوشت شبیه بهم داشتیم و به مطالب مشابه رسیدیم ای کاش تلگرام داشتی با هم بیشتر حرف می زدیم ایتا جاسوسی می کنه گوشیم داغ می کنه وقتی نصبش می کنم البته همین جا هم خوبه هستی

فاضله سه‌شنبه 12 تیر 1403 ساعت 09:27 http://1000-va2harf.blogsky.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد