با هر خبر حمله نظامی به یه گوشه از این خاورمیانه که میاد یه خط روی روح و روان من میفته!
سعی می کنم اخبار رو با جدیت دنبال نکنم اما شبکه های اجتماعی هم پر این خبراست!
وقتی میگه بچه کشته شده و عکساشون رو میزارن تنم می لرزه درسته عاشق این بچه ها نبودم اما بچه بودند، شاید پدر و مادر درستی نداشتند شایدم پدر و مادرشون آدمای خوبی بودند ما چه می دونیم اما از کجا می دونید این بچه ها قطعا مثل پدر و مادرشون میشند؟!
ما که پدر و مادرمون حزب اللهی بودند همه مون بر خلاف اونا شدیم البته خوب نبود من که عمری سرگشتگی کشیدم اونای دیگه هم نمی دونم چطورن اما حالشون چندان خوب نیست!؟
این چند روز یاد یه انیمیشن ژاپنی افتادم اسمش افسانه ی توشیشان بود یه پسری بود که مادرشو تو بچگی گم می کرد و بعد تنهایی با خلافکارا بزرگ شد و دزد بود اما یه پیری راهنماییش کرد و اون آخرش به روشن شدگی رسید!
ما نمی تونیم از پیش خودمون حکم بدیم و برای آینده و زندگی یه نفر تصمیم بگیریم یعنی در اون جایگاه نیستیم، اینا همه میره تو کارنامه اعمالتون حداقل به خودتون رحم کنید!؟
همه مون همینیم.من که میبینم این اخبار داره چه ضربه ای به سلامت روانم میزنه ولی میگم مگه میشه بیخیال باشم؟ مگه میشه مردم بیخودی یه گوشه دنیا بمیرن و من پشتمو کنم بهش بگم من زندگی خودمو میکنم؟ واقعا تنها آرزوی قلبیم اینه که دیگه هیچ جنگینباشه و مردم تاوان زیاده خواهی دولتهاشونو ندن.
وای من عاشق توشیشان بودم

اصلا اسم توشیشان رو شنیدم خوشحال شدم
خیلی جالب و عمیق بود کارتون توشیشان، پسره از پیر و راهنماش خواست ثروتمندترین بشه، بعد دید ته ثروت چیزی نیست، بعد گفت ثروت چیه! قدرت مهمه، گفت منو قدرتمندترین آدم دوران بکن، قدرتمندترین آدم شد، آخرش فهمید ای بابا! ته قدرت هم که هیچی نیست. آخر سر با هواهای نفسش جنگید و تونست مادرشو پیدا کنه و با آرامش و خوشحالی باهم توی یه مزرعه زندگی کردن و اونجا به آرامش، شادی و رضایت رسید. خیلی درس زندگی میداد، همه چی درتعادل و نیکی بهترینه، باید سعی کنیم تعادل و نیکی رو پیدا کنیم ان شاءالله 

چه خوب یادته


منم که میگم دنیا همه ش کشکه تنها چیزی که ارزش داره انسانیت و محبته 

آره همین طور بود که گفتی خیلی با معنا بود افسانه ش