باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا
باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا

آتش عشق و بیداری

میگن که هر چقدر آتش و شور عشقت بیشتر باشه زودتر فروکش می کنه و فکر کنم این در مورد من درسته!؟

میگن که آرزو و خواسته ی دوست داشته شدن آخرین آرزو و خواسته است که باید ازش دست بکشی تا پخته بشی!؟

میگن تمنای عشق از کودک درونت سرچشمه می گیره و نوع رابطه ای که با مادر یا اولین کسی که ازت نگهداری کرده باشه تعیین کننده ی نوع عشقت و دوست داشتنت  هست، اگر رابطه ای ناایمن در کودکی با مادرت تجربه کرده باشی کلا همیشه با هر کس همین رو تجربه می کنی!؟

البته معمولا اون مادرت هم با مادرش رابطه ی ناایمن داشته که نتونسته برای تو درست مادری کنه و این شاید نسل اندر نسل باشه!؟

واقعا کار شاقی هست خودت رو از کارمای خانوادگیت بکشی بیرون البته می دونید وقتی نسل اندر نسل همه چیز بدتر میشه یه نسلی میرسه به جایی که کاری جز سوختن کارمای خانوادگی و بیداری نداره وگرنه بدبختی براش بیشتر و بیشتر میشه!؟

و فکر کنم ما همون نسلیم از دهه شصت به بعد!؟

باید به خودمون کمک کنیم یکیمون بیدار بشه راهش رو پیدا می کنه که بقیه هم بیدار بشند!؟

نظرات 2 + ارسال نظر
سمیرا دوشنبه 9 بهمن 1402 ساعت 15:10

چه جالب بود، ممنونم ولی به نظرم درستش اینه که دغدغه و نیازت نباشه، نه اینکه حسی نداشته باشی چون دوست داشته شدن و دوست داشتن خیلی خیلی قشنگه

آره قشنگه اما وقتی به فردیت می رسی دیگه از دیگران بی نیاز میشی بحث نیازه و فکر کنم دغدغه ی خود داشتن ما از همین نیاز به دوست داشته شدن سرچشمه می گیره

سمیرا دوشنبه 9 بهمن 1402 ساعت 13:11

اینکه آخرین چیز اینه که باید از تمنای دوست داشته شدن دست بکشی خیلی جالب بود، ولی برام سوال هست، دوست داشته شدن اگه حالت آرزو و تمنا باشه، بد محسوب میشه یا کلا نباید باشه؟ و اینکه باید برای طی طریق کلا بی آرزو و تمنا باشی؟

آره کلا باید به جایی برسی که آرزو و خواسته ای نداشته باشی
اینکه ما آرزوی دوست داشته شدن داریم یک تمنای کودکانه است چونکه در کودکی اون جور که می خواستیم دوست داشته نشدیم این آرزو تومون مونده و شاید اولین آرزومون هم بوده یه جا می گفت یه آدم بالغ باید دیگه از این آرزو دست بکشه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.