من کلا آدم هستم که زبون برنده ای دارم اما وقتی همه در جامعه ی ما محافظه کارند بهتره بگم اکثر مردم، دیگه آدم هایی مثل من خسته میشند یک تنه تلاش کنند!
از بچگی خیلی توخس بودم تا دبیرستان، دبیرستان خسته شدم از جنگیدن با همه، یه دبیر ادبیاتم داشتیم میگفت نمیشه خلاف جریان رودخانه شنا کرد، یه بار اونجا کمی محافظه کار شدم!
یه بارم که خیلی محافظه کار شدم شاید حتی بگم منافق و دورو! وقتی بود که ارشد بودم و مریضم شده بودم و واقعا نمی تونستم خلاف جریان رودخانه شنا کنم بنابراین گذاشتم رودخانه منو هر جا می خواد ببره و عملا مرده بودم!
الان حالم بهتره و جامعه هم یه تکون هایی خورده، از طرفی دلم می خواد محافظه کارتر بشم و اصلا برم در پرده اما از طرفی می خوام برای یه بار در عمرم که شده شجاع باشم و هر چه درونم می گذره رو به زبون بیارم چون فهمیدم که سرانجام هر چه محافظه کار شدن مساویست با بدبختی و نفاق و دورویی و هزار تا مرض روحی و جسمی اما نمی خوام مثل بچگیم زبانم برنده باشه از طرفی هم نمیشه اگر نخوام برنده باشم باز باید وارد بازی نقش بازی کردن بشم!؟
دیگه کلا موندم، این نوشته صرفا واسه خالی کردن ذهنم بود تا بتونم تصمیم درست بگیرم و فکر می کنم باید جرئت کنم و حرف بزنم راست حسینی!
بسلامتی ان شاءالله

سلامت باشید

ما همکار خاصی نکردیم، اصلا بیرون بمباران بود توی خونه هم می ترسیدیم وای به حال بیرون
زونا بهتر شد؟ کمر با استراحت خوب میشه ان شاءالله 

زونا که خشک شده ولی زخماش نرفته و کمرم هم یه عالم آمپول زدم بهتره فردا میرم ارتوپد


چهارشنبه سوریت مبارک

مرسی شما هم


من که کمرم درد می کرد خوابیدم
به نظرم هر وقت نیاز هست به محافظه کاری روی بیاور مثل وقت هایی که خطری تهدیدت می کنه یا شرایط ریسکی هست و یا مصلحت ایجاب می کنه در سایر موارد خودت واقعی ات باش و نیاز به محافظه کاری نیست.
خوب اصلش اونه که تو شرایط خطرناک و ریسکی راست باشی!
به زبون نیوردن هر آنچه در ذهن آدم هست ربطی به دورو بودن نداره. مثلا من هر آنچه در ذهنم میگذره بگم و دل یه نفرو بشکنم، کار درستی کردم؟ پس اینهمه در مورد سکوت کردن گفته شده، یعنی تبلیغ دورویی. منم قبلا اینطوری فکر میکردم، که هرچی فکر می کنم رو بگم، یعنی روراستم ولی الان میدونم این اشتباهه. البته بنده فقط نظر خودمو گفتم

آره منم گفتم نمی خوام باعث ناراحتی کسی بشم!