اون روز یه کلیپ از بلاگر کمدین، سرنا امینی می دیدم بازدیدکننده هاش زیاد شده بود فکر می کرد تو کوچه همه می شناسنش!؟ خخخخخخ
حالا داستان منه، بازدیدکننده هام بالای 80 هزارتا شده منم خوشحال می رم تو خیابون مردم رو می بینم با خودم میگم الان این آدم در مورد من چی فکر می کنه!؟ بعد نمی دونم چه جوری نگاه می کنم که اونا هم بر می گردن یه جوری نگام می کنن که من نمی دونم یعنی چی!؟ خخخخخ
هی به خودم میگم هیشکی منو نمی شناسه سرت رو بنداز پایین برو!؟ باز نگاه می کنم به آدم ها، می دونم غلطه ولی وسواس خناسه تو کله ام!؟ خخخخخ
خیلی معروف شدن تو فضای مجازی چیز بدیه، دچار توهمت می کنه زندگیت رو بهم میریزه!؟ خخخخخ
خیلی بامزه بود

ولی واقعا احتمالش هست، یکی که وبلاگتو میخونه از کنارت رد بشه 

ولی مشکل وبلاگ نویسی اینه که اگه باهات روبه رو هم بشیم نمی شناسیمت 
شاید رهگذرها، احساس کردن آشنایی یا یه جایی دیدنت، شاید وایب معروف بودنت رو گرفتن واقعا 

خخخخخ
نه بابا میگن این اسکوله چرا این جور نگاه می کنه 
