باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا
باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا

چرا هیچکس!؟

چرا هیچکس واسه نوشته ی قبلیم کامنت نگذاشت؟! حتی پایه ی همیشگی سمیرا جون!

یعنی تجربه ی شما از زندگی چیز دیگه ایه؟! مثل من رنج نکشیدین و تلخی رو تجربه نکردین؟! یا من خیلی سوسولم و مشکلات خودم رو بزرگ می کنم؟! ولی باور کنید این طور نیست من تحملم خیلی بالاست واقعا در درد و رنجم!؟ درد عشق رو کشیدم، درد اختلال روانی رو کشیدم، درد بیماری های جسمی که هیچ دکتری نمی تونه خوبش کنه رو کشیدم!؟

الان روز خوبمه و حالم بهتره، خود به خود هم بهتر شدم نمی دونم چی شد!؟ اما نمی دونم بعد از این چی بشه!؟ شاید یه اتفاقاتی بیفته که خیلی حالم بد بشه!؟ شایدم همین جوری هر روز بهتر بشم!؟ خدا داند!

نظرات 2 + ارسال نظر
سمیرا دوشنبه 12 شهریور 1403 ساعت 17:17

عزیزم ان شاءالله که هر روز به سمت حال بهتر بری تو دخمل گلی هستی، خدا مخصوص مواظبت هست

مرسی عزیزم

افسانه دوشنبه 12 شهریور 1403 ساعت 14:41

فکر کنم دیر به دیر پست میزارید برای همین خواننده های شما دیر به دیر وبلاگ شما رو چک میکنن.
خب ساعت ۸ شب پست گذاشتید الان ۲ هستش .

من که خیلی زیاد می نویسم!؟

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.