امروز یک نفر نخ می داد باهاش دوست بشم ولی من اصلا حوصله ی آسیب از آدم ها رو ندارم برای همین بی خیالش شدم، ترجیح میدم از تنهایی بپوسم تا نزدیک آدم ها بشم!
در مورد اینکه میرم توی خیابون و حس می کنم آدما من رو می شناسند و بهم فکر می کنند هم نباید بابتش ناراحت باشم، خوب فکر کنن، هر چی دوست دارن فکر کنند چه اهمیتی داره من که حق اونا رو نخوردم، من که آخرش کار خودم رو می کنم، اتفاقا باید بخندم و خوشحال باشم، هر کس قضاوتی می کنه از نادونی خودشه، مشکل از خودشه من می دونم چه کاره ام و خدایم هم می دونه!
به دکترم گفتم میگن علائم افسردگی دارم گفتن نه تو الان افسرده نیستی تو فقط اختلال تفکر داری! گفتم که خستگی روحی دارم و احساس تنهایی می کنم گفتن می تونی بری مشاور، تو دلم گفتم پیش مشاورا بیشتر احساس تنهایی می کنم!؟ خلاصه که دکتر گفتن باید بری ورزش، چاق تر شدی، گفتم آره آخه همه ش خونه ام!
یه کم خلوت کنید واقعا وقتایی که آدم نمیتونه تو جمع باشه بد نیست برای مدت کوتاهی در طبیعت یا هر جا بهش آرامش میده پناه بگیره
خیلی ممنونم دوست خوبم آره خودم هم رفتن تو طبیعت مد نظرمه ولی هنوز امتحانش نکردم دو ساله دارم این پا و اون پا می کنم ولی تنها گزینه م هست