باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

خواندن و گوش کردن داستان کوتاه دردناک

این دو روز وقتم بیشتر به گوش کردن و خواندن داستان کوتاه گذشت!

اول داستان شاه بانو رو گوش کردم، روی کتابخانه ی صوتی ایران صدا، اقتباسی بود از داستان زنی زیبا به نام سیمین از الهی نامه ی عطار نیشابوری که ماجراهایی برایش اتفاق می افتد، جالب بود گوش کنید!

بعدش یه داستان کوتاه از داستایفسکی به نام درخت کریسمس بچه های فقیر که واقعا قلب رو به درد میاورد و همین طور داستان های وانکا، خوشحالی و غرق شده از چخوف، واقعا در زمانه ی این ها در روسیه چه خبر بوده؟!

آدم وقتی این طور داستان های دردناک رو می خونه یا گوش میده، دیگه دردهای خودش به چشمش نمیاد، با خودت میگی من چقدر مشکلاتم کمتره اما دادم تا آسمون رفته پس این همه آدم که دارن این جوری زندگی می کنند چی باید بگند؟! تازه تجربه کردن کجا و مطالعه کردن کجا؟!