باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا
باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا

خبر طلاق

نمی دونم چرا مدام هر جا میرم خبر طلاق و جدایی می بینم!؟

البته اشعار عاشقانه هم زیاد به چشمم می خوره!؟

یه معلم داشتیم میگفت آخر عشق، طلاقه!؟
اما همه دوست دارند امتحانش کنند!؟

حرفای عاشقانه عجیب وسوسه ت می کنه که بری سمتش!؟
اون مهر و محبتی که تو کلامه خواستنیه!؟
اما در واقعیت نه طرفت برات از اون حرفای عاشقانه میزنه و نه مهر و محبتی درست و حسابی درکاره!؟
فقط یه مدت یه شور میفته بهت، بعدم فروکش می کنه!؟
نمی دونم تا حالا شده طرفتون اشتباه میفهمه چی رو شما دوست دارید چی رو دوست ندارید!؟
خوب این خیلی دلسرد کننده است!؟
با خودت میگی این آدم اصلا من رو درک نمی کنه، به من نمی خوره!؟
ولی با این حال دوسش داری!؟
تناقض عجیبیه و دست آخر تصمیم میگیری ول کنی و بی خیالش بشی!؟

اینم یه جور طلاقه زودرسه!؟

این بهتر از اینه که بعد از چند سال بخوای جدا شی!؟

عاشق آدم اشتباهی شدن خیلی تاوان بدی داره!؟

من همیشه دلم نمی خواست زود ازدواج کنم!؟
دلم می خواست پخته باشم و ازدواج کنم!؟
مثلا ۳۰ سالگی!؟
ولی این جور که بوش میاد تا ۴۰ سالگی هم ازدواج نمی کنم!؟



فقط یه نفر فهمید من چی دوست دارم!؟
اونم نامرد بود!؟

طلاق

نمی دونم چرا از بچگی از طلاق خوشم می اومد!؟

این قدر دلم می خواست ازدواج کنم بعدش طلاق بگیرم!

این قدر دوست داشتم مامان و بابام از هم طلاق بگیرن و من بگم بچه طلاقم!

نمی دونم چه جوری هست که ازش خوشم میاد!

یا دلم می خواست اون موقع که نوجوان بودم شکست عشقی بخورم برم تو فاز افسردگی که البته شد نه یه بار و دو بار، چهار بار!

آره دیگه!

ما هم این جوریم!