باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

نفس تازه

دلم نفس تازه می خواهد!

دیگه آهنگ ها، صداها، آواها برام تکراری شدن!

یه جیزی می خوام تازه ام کنه!

مستم کنه!

از خودم، از این آدم ها رهام کنه!

به هیچی فکر نکنم!

به هیچ کس فکر نکنم!

تازگی زیاد این جوری میشم!

دیگه از دل گرفتن گذشته!

فقط می خوام نباشم!

نظرات 1 + ارسال نظر
قندک میرزا دوشنبه 21 آذر 1401 ساعت 09:03 http://ghandskmirza.blogfa.com

چه مستی است؟ ندانم که رو به ما آورد!

که بود ساقی و این باده از کجا آورد؟

تو نیز باده به چنگ آر و راهِ صحرا گیر!

که مرغ نغمه سُرا ، سازِ خوش نوا آورد

دلا؟ چو غنچه، شکایت ز کارِ بسته مَکُن!

که بادِ صبح، نسیمِ گره گشا آورد!

رسیدنِ گل و نسرین به خیر و خوبی باد

بنفشه شاد و کَش آمد، سَمَن صفا آورد

صبا به خوش خبری ؛ هُدهُدِ سلیمان است

که مژدهٔ طرب از ،گلشنِ سبا آورد!

علاج ضعف دل ما؛ کرشمهٔ ساقیست!

برآر سر؛ که طبیب آمد و دوا آورد!

مریدِ پیرِ مُغانم! ز من مرنج باده!!

چرا که وعده تو کردیّ و او به جا آورد!

به تنگ چشمیِ آن تُرکِ لشکری نازم

که حمله بر منِ درویشِ یه لا قبا آورد!

فلک، غلامی حافظ ،کنون به طوع کُنَد

که اِلتِجا به درِ دولتِ شما آورد!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد