باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

به چنگ آورده‌ام گیسوی معشوقی خیالی را

به چنگ آورده‌ام گیسوی معشوقی خیالی را
خدا از ما نگیرد نعمت آشفته‌حالی را

خدا را شُکر امشب هم حریفی پیشِ رو دارم
که با او می‌توان نوشید ساغرهای خالی را

مرا در بر بگیر ای مهربان هر چند می‌دانم
ندارم طاقت آغوش یک دریا زلالی را

ز مستی فاش می‌گویم تو را بوسیده‌ام اما
کسی باور ندارد حرف مست لااُبالی را

من آن خاکم که روزی بستر رودی خروشان بود
کنار چشمه بشکن بغض این ظرف سفالی را

فاضل نظری

دور شو از خیر و شرش دور شو از نیک و بدش

الحذر از عشق حذر هر کی نشانی بودش

گر بستیزد برود عشق تو برهم زندش


از دل و جان برکندش لولی و منبل کندش

سیل درآید چو گیا هر طرفی می‌بردش


اوست یقین رهزن تو خون تو در گردن تو

دور شو از خیر و شرش دور شو از نیک و بدش


باده خوری مست شوی بی‌دل و بی‌دست شوی

بیست سلامت بودش درکشدش خوش خوردش


پای در این جوی نهی تا به قیامت نرهی

هر که در این موج فتد تا لب دریا کشدش


گول شود هول شود وز همه معزول شود

دست نگیرد هنرش سود ندارد خردش


ای دم تو دام خمش بی‌گنهان را بمکش

ای رخ تو باده هش مست کند تا ابدش


 مولانا

غزل شمارهٔ ۵۸۸۴

ما تلخی جهان به رخ تازه می کشیم

این زهر را زیاده ز اندازه می کشیم

محتاج اشک ما نبود آب و رنگ حسن

از سادگی به چهره گل غازه می کشیم

آشفتگی است لازم جمعیت حواس

بیجا ز چرخ منت شیرازه می کشیم

افسرده است مستی ما چون خمار ما

ما جام را به تلخی خمیازه می کشیم

از گل هزار حلقه رنگین درین چمن

در گوش عندلیب ز آوازه می کشیم

می سوزد از شفق نفس خونچکان ما

تا همچو صبح یک نفس تازه می کشیم

بیشی کمی است شوق چو افتاد بی شمار

دریا کشیم و باده به اندازه می کشیم

چون بلبل دراز نفس منت بهار

صائب درین چمن پی آوازه می کشیم


 صائب تبریزی

نفس تازه

دلم نفس تازه می خواهد!

دیگه آهنگ ها، صداها، آواها برام تکراری شدن!

یه جیزی می خوام تازه ام کنه!

مستم کنه!

از خودم، از این آدم ها رهام کنه!

به هیچی فکر نکنم!

به هیچ کس فکر نکنم!

تازگی زیاد این جوری میشم!

دیگه از دل گرفتن گذشته!

فقط می خوام نباشم!

دیشب و عاشقی، امروز و فارغی

دیشب عاشقت شده بودم دوباره!

اما از صبح تا الان تو فکرت نبودم!

خیلی با حالم نه!؟

حتما فکر می کنی مشکل دارم!؟

خوب من مشکل دارم!

از بچگی عشقی بودم!

یه روز عشق نقاشی داشتم!

یه روز عشق ریاضی!

یه روز عشق فیزیک و نجوم!

البته اینا که میگم یه روز، چند سال طول کشید!

حالا هم عشق تو رو دارم!؟

عشق جفاکار من!؟

البته من خودمم جفاکارم!؟

جفا در جفا میشه وفا!

مثل منفی در منفی که میشه مثبت!؟

خیلی مستم امروز!

آره از بچگیم مستم می کردم!

کلا هورمون های بدنم تنظیمات خاصی داره!

می نخورده مستم!

اگه می بخورم چی میشه!

خداحافظ!