باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا
باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا

خشم و خون، بیداد و جنون

خشم و خون، بیداد و جنون

دانی که چرا حق کرد چنون!؟

زیرا که کسی ره ببرد بر منزل

تا نیک ببیند همه چیز را کنون


ماهش

امشب هوس شعرسرایی دارم

امشب هوس شعرسرایی دارم

از جان طلب آشنایی دارم

گویی که برو پخته نه ای کودک جان

من با کودکیم سر فضایی دارم


ماهش

ای ایزد یکتا

ای ایزد یکتا، ای روح تعالا

ای مشفق پنهان، ای یار بی همتا

بر ما نظری نه، یا همنفسی ده

باشد که دوباره، آییم به سویت، با آن نواها


ماهش

سلام به دنبال کنندگان

سلام به دنبال کنندگان عزیزم

لطفا به من بگویید چه چیز یا چه کسی با چه رفتاری باعث آزار و ناراحتی شما می شود؟

دیروز مطلبی از یکی از دوستان خواندم که می گفت دلش دیگر آن صافی سابق را با آدم ها ندارد!؟

من هم سالها پیش دلشکستگی هایی برایم به وقوع پیوست می خواهم ببینم چرا و چگونه این اتفاق در بین ما می افتد و در ضمن شاید بتوانم مرهمی بر دلتان بگذارم!

ممنونم

بیدار شدم

چند ساعت بیشتر نتونستم بخوابم!

الان چند ساعته بیدارم!

توی خواب ترش کردم!

واقعا پیر شدم!

دیشب فقط نارنگی خوردم و قرصامو!

کبدم درد گرفت!

نمی دونم وبلاگ بنویسم یا بی خیالش بشم!

نمی دونم!

فقط می دونم این جوری نمی مونه!

من دوباره جان می گیرم!

دوباره تلاش می کنم!

دوباره زندگی می کنم!

زندگی من سبک و سیاقش با بقیه فرق داره!

ولی خوب بود اشکال نداره 

من دوست دارم متفاوت باشم