خداوند در قرآن می گوید که ما مردم را دسته دسته آفریدیم رنگارنگ و با قومیت های مختلف، اگر توجه کنیم این چند دستگی در دین و مذهب هم هست و در خیلی چیزهای مختلف، بستگی دارد ملاک دسته بندی مان چه باشد!
اما چرا خداوند مردم را دسته دسته آفریده است زیرا در هر دسته نوعی تفکر غالب است و وقتی یک دسته در مقابل دسته ای دیگر قرار می گیرد دو حالت ممکن است اول اینکه با تعصب با هم برخورد کنند و بخواهند تفکر خود را بر دیگری به زور حاکم کنند یا نه حالت دیگر دو گروه بنشینند و سعی کنند در گفتگو، تفکر یکدیگر را یاد بگیرند و درک کنند تا به فهم هم برسند.
در جامعه ی امروزی دسته ها بسیار زیاد شده است و در سطح فردی اگر قرار باشد یاد نگیریم چطور با هم همدلی کنیم و بهم دل بدهیم تنها می مانیم چون هر کس را که نگاه می کنی می بینی که تفاوتی با تو دارد و هیچ کس آن طور که می خواهی نیست!
در سطح جامعه نیز اگر قرار باشد گروهی که قدرت را در دست دارند به گروه های دیگر سلطه داشته باشند و بخواهند آن ها را همرنگ خودشان کنند حال با هر روشی، جلوی پویایی و رشد جامعه را گرفته و یا جامعه را به عقب می برند یا باعث نابودی خودشان و یا حتی نابودی جامعه می شوند.
با سلام مجدد
آیه 135 رو عامدانه از این جهت ذکر کردم چون آیات 136 و 137 در ادامه اون آیه و مرتبط با هم بودند. آیه 138 رو هم ننوشتم چون درباره آیه 138 مطلبی نداشتم ذکر کنم.
قبلا هم در کامنتم عرض کردم، هدفم از نوشتن کامنتهای قبلی، مجادله نبود. به نظرم رسید باید مطالبی رو ذکر میکردم که عرض کردم: بله بین انسانها اختلاف اعتقادی وجود داره و انسانها از نظر عقیده و باور بویژه عقاید بنیادی، چنددسته شدند اما وجود این اختلاف عقیده بین انسانها به خودی خود، فضیلت نیست بلکه ایرادیه که در اثر فهم غلط یا برتری-جویی یا کشمکشهای نفسانی بین انسانها رخ داد. یکی از کارهای انبیا هم این بود که انسان رو متوجه این خطا بکنند و اونها رو به آیین خدا که یک آیین بیشتر نیست برگردونند.
__________________________________
عرض دیگرم اینکه عقل در دین ما جایگاه رفیعی داره (میتونید مراجعه کنید به حدیث مشهور جنود عقل و جهل) و از اون به پیامبر درون تعبیر میشه و قرآن هم همواره ما رو به تعقل دعوت میکنه.
البته منظور بنده از عقل، عقل به معنای حقیقی کلمه است. چون گاهی ممکنه مردم عقل رو با نفس یا با ذهن یا با افکارِ مصلحت-اندیشِ انسان یکی بدونند که نادرسته.
مکاشفات و ایمان قلبی نه تنها با عقل تضادی ندارند که به تعبیری هر دو در اصل یک چیز و موید هم هستن. اما کشف و شهود واقعه نادر و بسیار خاصیه و به حسها و القائات درونیِ انسان ارتباطی نداره.
__________________________________
در آخر باز هم عرض میکنم، هدفم جدل نبود. با خوندن متن، به نظرم رسید لازمه مطالبی بگم. همین
در پناه خدا باشید.
خیلی ممنونم
شما هم در پناه خدا باشید
با سلام
ظاهراً شماره آیات و سورهها رو بعداً به کامنتتون اضافه کردید. بههمین علت ندیدم و چون حدس زدم منظورتون آیه 213 بقره باشه، دیدگاهم رو مبتنی بر اون آیه نوشتم.
در اواخر کامنتم عرض کردم: «به نظرم آمد خوب است به این نکته اشاره شود که...» پس قصدم مجادله نبوده و نیست. بنده هم نه میتونم و نه مجاز هستم که به زور و اصرار عقیدهای رو به کسی تحمیل کنم. بالاخره مطلبی نوشته بودید و بخش کامنتها باز بود. و لازم دیدم مطلبی رو ذیلش بیان کنم.
_______________________________________________
و اما درباره آیاتی که گفتید منظورتون بودند:
متوجه نشدم از چه جهت برای مطلبتون به آیات 136 تا 138 بقره استناد کردید. چون نه تنها تایید چنددستگی و افتراق در عقاید نیست، بلکه نفی چنددستگی در دین خدا ازش استنباط میشه.
در یک آیه قبل یعنی آیه 135 بقره میخونیم: و [اهل کتاب] گفتند یهودى یا مسیحى باشید تا هدایت یابید بگو نه بلکه [بر] آیین ابراهیم حقگرا [هستم] و وى از مشرکان نبود.
ترجمه آیه 136 بقره: بگویید ما به خدا و به آنچه بر ما نازل شده و به آنچه بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط نازل آمده و به آنچه به موسى و عیسى داده شده و به آنچه به همه پیامبران از سوى پروردگارشان داده شده ایمان آوردهایم میان هیچ یک از ایشان فرق نمىگذاریم و در برابر او تسلیم هستیم.
ترجمه آیه 137 بقره: پس اگر آنان [هم] به آنچه شما بدان ایمان آوردهاید ایمان آوردند قطعا هدایت شدهاند ولى اگر روى برتافتند جز این نیست که سر ستیز [و جدایى] دارند و به زودى خداوند [شر] آنان را از تو کفایت خواهد کرد که او شنواى داناست.
(ترجمهها از محمدمهدی فولاوند)
_______________________________________________
آیه 22 از سوره روم اشاره به اختلاف زبانها و رنگها است که به اختلاف در عقیده ارتباطی نداره. گمان میکنم منظور شما هم در این مطلب، دستهدسته بودن رنگ و نژاد نبوده باشه.
_______________________________________________
درباره بخشی از کامنت شما که ظاهرا درباره آیه 213 بقره نوشتید: «این آیه برای زمان خود پیامبر و شخص خود پیامبر هست نگفته است تا ابد بین مسلمانان اختلاف نخواهد افتاد!»
خیر! اشاره آیه صرفا درباره زمان خود پیامبر و شخص خود پیامبر نیست. و آیه هم نفرموده و بنده هم عرض نکردم که «تا ابد بین مسلمانان اختلاف نخواهد افتاد!» از کدوم بخش کامنتم چنین استنباطی از کلام بنده داشتید؟
_______________________________________________
در پایان باتوجه به جملات پایانی کامنتتون، برادرانه عرض میکنم تیره یا روشن شدن دل، عموماً القای شخصی هستش و چون نمیشه با عقل و برهان محکش زد، قابل اتکا نیست و چهبسا جلوی اندیشهی غیرمتعصبانه رو بگیره. برادرانه و ابتدا به خودم میگم به تعقل و برهان وزن بیشتری بدیم.
خدا خیر و سلامت نصیبتون کنه، ان شاء الله
جناب خیلی ممنپنم این قدر وقت می گذارید و پاسخ می دهید اما شما به جای آیات ۱۳۶ تا ۱۳۸ آیات ۱۳۵ تا ۱۳۷ را آورده اید؟!
من گفتم اختلاف در رنگ و زبان و قومیت می تواند به به اخلاف در چیزهای دیگر هم تعمیم داده شود از جمله دین و مذهب اگر شما قبول ندارید درست
در مورد عقل بشری هم از آن جایی که عقل جزیی است و شیطان به وسیله ی عقل و استدلال می تواند انسان را فریب دهد و گمراه کند اما دل آینه ی انوار خداوندیست و درک می کند بنده به دلم اعتماد بیشتری دارم تا عقلم
احتراماً اگر منظور از چنددستگی، اختلاف قومیت و نژاد باشد که بحث دیگری است اما اگر منظور اختلاف در بین خود انسانها و اختلاف در دینشان است، احتمالا مرادتان آیه 213 سوره بقره است با این مضمون که:
«مردم قبل از بعثت انبیاء همه یک امت بودند خداوند به خاطر اختلافى که در میان آنان پدید آمد انبیائى به بشارت و انذار برگزید و با آنان کتاب را به حق نازل فرمود تا طبق آن در میان مردم و در آنچه اختلاف کردهاند حکم کنند. این بار در خود دین و کتاب اختلاف کردند و این اختلاف پدید نیامد مگر از ناحیه کسانى که اهل آن بودند و انگیزهشان در اختلاف، حسادت و طغیان بود. در این هنگام بود که خدا کسانى را که ایمان آوردند در مسائل مورد اختلاف به سوى حق رهنمون شد و خدا هر که را بخواهد به سوى صراط مستقیم هدایت میکند.» (ترجمه از تفسیر المیزان)
اگر اشاره شما به همین آیه است، به نظرم آمد خوب است به این نکته اشاره شود که وجود ایننوع اختلافات و چنددستگیها فضیلت نیست و بلکه بعثت انبیاء و بیان دین خدا، برای رفع همین اختلافها و جلوگیری از مفاسد و مشکلات ناشی از آن بوده و هست. فهم بنده از آیه اینطور است.
حالا اینکه شیوه برخورد با آرای مخالف و اصلاح کژیها چطور باشد، بحث دیگری است. اگر مایل بودید، علامه طباطبایی در تفسیر این آیه، مطالب دقیقی بیان کردهاند.
https://quran.anhar.ir/tafsirfull-7963.htm
سلام و درود
این آیه برای زمان خود پیامبر و شخص خود پیامبر هست نگفته است تا ابد بین مسلمانان اختلاف نخواهد افتاد! کما اینکه بلافاصله بعد فوت پیامبر اختلاف ایجاد شد!؟
من در کامنت ها آیات رو گذاشتم 136 تا 138 بقره و 22 روم
اگر شما قانع نمی شوید مشکلی نیست من بحثی ندارم ولی شما هم تفسیرهای عهد بوقی نمی توانید مرا قانع کنید
من یک مرجع برای خودم دارم اگر متنی را بخوانم دلم روشن شود ازش استفاده می کنم اما اگر متنی را بخوانم دلم بگیرد یا تیره شود دورش را خط می کشم الان این تفسیر المیزان دلم گرفته شد با عرض پوزش
با سلام. احتراماً خوبه که آیه یا آیات مورد نظر در این مطلب رو ذکر کنید.
یادم نیست باید بگردم ولی فکر کنم تو بقره بود
پیدایش کردم آیات 136 تا 138 بقره و آیه ی 22 سوره ی روم
انگار تکههای یک پازلیم.
درسته