باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

رفتیم قان قان!

یادتونه پسر کوچولوها ماشینشون قان قان می کنه بعد که می خواد وایسه میگه اییییک خخخخخ!؟

حالا من و خواهرم ماشین رو برداشتیم رفتیم یه چند تا خیابون تو مشهد بهش میگن ریس race خلوت بود البته اون موقع که ما نوجوون بودیم این خیابونا پاتوق دختر پسرا بود قشنگ و با صفا هستند!؟ یه کم هوا خوردیم و گشتیم!؟

البته من اون موقع ها که نوجوون بودیم بچه مثبت بودم بچه ها که از پسرا حرف می زدن گوش نمی کردم و اخم می کردم البته در بیست سالگی در دانشگاه عشق در خونه ی ما رو کوبید!؟ البته هیچ اتفاقی نیفتاد من این قدر فکرای کمالگرایانه داشتم که ادامه ندادم طرف هم پیش رو نگرفت!؟

فقط افتادم تو آهنگ های عاشقانه ی سنتی، هوای گریه، عشق از کجا من از کجا، این چیزا! بگذریم!؟

بعد رفتیم سوپر مارکت و سبزی فروشی وای سبزی و میوه خیلی خوشگله دست میزنی بهشون حس خوب می کنی رنگاشون شارژت می کنه، کلی خرید کردیم و برگشتیم!

نظرات 2 + ارسال نظر
فاضله دوشنبه 21 فروردین 1402 ساعت 14:24 http://golneveshteshgh.blogsky.com

خاطرات اینجوری پراز حس خوب هس

گیل‌پیشی دوشنبه 21 فروردین 1402 ساعت 14:11 https://temmuz.blogsky.com/

همیشه به شادی و گردش و عشق

مرررسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد