باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

رفتیم قان قان!

یادتونه پسر کوچولوها ماشینشون قان قان می کنه بعد که می خواد وایسه میگه اییییک خخخخخ!؟

حالا من و خواهرم ماشین رو برداشتیم رفتیم یه چند تا خیابون تو مشهد بهش میگن ریس race خلوت بود البته اون موقع که ما نوجوون بودیم این خیابونا پاتوق دختر پسرا بود قشنگ و با صفا هستند!؟ یه کم هوا خوردیم و گشتیم!؟

البته من اون موقع ها که نوجوون بودیم بچه مثبت بودم بچه ها که از پسرا حرف می زدن گوش نمی کردم و اخم می کردم البته در بیست سالگی در دانشگاه عشق در خونه ی ما رو کوبید!؟ البته هیچ اتفاقی نیفتاد من این قدر فکرای کمالگرایانه داشتم که ادامه ندادم طرف هم پیش رو نگرفت!؟

فقط افتادم تو آهنگ های عاشقانه ی سنتی، هوای گریه، عشق از کجا من از کجا، این چیزا! بگذریم!؟

بعد رفتیم سوپر مارکت و سبزی فروشی وای سبزی و میوه خیلی خوشگله دست میزنی بهشون حس خوب می کنی رنگاشون شارژت می کنه، کلی خرید کردیم و برگشتیم!

صفای دل

من امروز فال حافظ گرفتم تو پست قبلی گذاشتمش، فهمیدم صفای دلم کم شده اونم به خاطر همنشینی با آدم های رشد نیافته است!؟

خوب البته من مجازی همنشینی می کنم توی وبلاگا می چرخم و می خونم دیگه باید هر چیزی رو نخونم روم اثر می زاره!؟

آدمی رو نمی شناسم که برم پیشش و این قدر بزرگ باشه که من ازش فیض ببرم مجبورم با همین کتاب ها سر کنم این جوری بهتره!؟

یه مشکلی که من دارم اینه که من زنم و این محافل معمولا مردونه است و زن ها اصولا کمتر دنبال این چیزان من خودم معذبم پیش آقایون و البته نمی خوام وسیله ی کج شدن راه اون آقایونم باشم چون نمی دونم من چطورم که تا به یه آقایی نزدیک تر میشم خیالات ورش می داره!؟

دلم خیلی کثیف شده از بس دعوا کردم با همه باید بشینم پاکش کنم جلا بدم صفا بدم ولی هنوز پر خشم و کینه م!؟

در طریقت رنجش خاطر نباشد می بیار

گر ز دست زلف مشکینت خطایی رفت رفت

ور ز هندوی شما بر ما جفایی رفت رفت


برق عشق ار خرمن پشمینه پوشی سوخت سوخت

جور شاه کامران گر بر گدایی رفت رفت


در طریقت رنجش خاطر نباشد می بیار

هر کدورت را که بینی چون صفایی رفت رفت


عشقبازی را تحمل باید ای دل پای دار

گر ملالی بود بود و گر خطایی رفت رفت


گر دلی از غمزه دلدار باری برد برد

ور میان جان و جانان ماجرایی رفت رفت


از سخن چینان ملالت‌ها پدید آمد ولی

گر میان همنشینان ناسزایی رفت رفت


عیب حافظ گو مکن واعظ که رفت از خانقاه

پای آزادی چه بندی گر به جایی رفت رفت


حافظ

شاید فکر کنید من دیوونه ام

شاید فکر کنید من دیوونه ام

آره خوب من دیوونه ام

از بچگی این طور بودم

یه دیوونگی خاصی دارم

خیلی خوش می گذره

از قصد یه کارایی می کنم آبروم بره

اصلا آبرو چیه؟!

برو بابا!

چهار روزی تو دنیاییم عشق و صفا کنیم

ولی خیلی خوش می گذره

دیگرون با تعجب نگات می کنن

نمی فهمن برای چی اینو میگی یا این کار رو می کنی

همش تقصیر رامبد جوانه

بدآموزی داره

تازه اونم مثل من نیست

من یه چیز فوق دیوونه ام