باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

حقوق برابر یا حق بالاتر

اگر من و شما به عنوان یک انسان حقوق مدنی برابر داشته باشیم یک نگاه مدرن و دموکراتیک به انسان است.

اما از طرفی وقتی آدم ها را می شناسی بسته به موضوعی که با آن آدم ها را دسته بندی می کنی آدم ها در درجات متفاوت با هم قرار دارند.

مثلا یک نفر با عقل تر و باهوش تر است و یک نفر درجه ی عقلی و هوشی پایینی دارد، یک نفر اطلاعات زیادی دارد و یک نفر دیگر اطلاعات محدودی دارد، یک نفر ایمان بیشتری دارد و دیگری بی ایمان است، یک نفر دارای عواطف و احساسات شدید است و یکی دیگر مثل مجسمه است و ...

آیا این آدم ها که با هم از هر لحاظی متفاوت هستند با هم برابر هستند خوب معلوم است که خیر، این آدم ها شایستگی ها و مشخصات متفاوت دارند.

حال ما یک مشکل داریم می خواهیم قانونی وضع کنیم که عادلانه باشد در نتیجه تصمیم گرفته ایم تمام انسان ها را در پیشگاه قانون برابر فرض کنیم اما این انسان ها واقعا با هم متفاوت هستند و برابر فرض کردن آن ها کاریست غیر عادلانه!

از طرفی علم آمار می گوید در یک جامعه تقریبا به طور مثال تعداد باهوش ها همان قدر است که تعداد کم هوش ها هم هست مگر یک عاملی این توازن را بر هم بزند!

از طرفی تجربه ی بشری ثابت کرده است هر گاه گروهی خاص از لحاظ قانونی در جامعه برتری یافتند ظلم و فساد در جامعه زیاد شده است پس نظریه پردازان باز به این نتیجه رسیده اند حقوق تمام انسان ها در مقابل قانون مساوی باشد تا چنین اتفاقاتی نیفتد!

ولی من یک مشکل دارم از طرفی آدم ها را قرار است برابر ببینیم از طرفی نمی شود این کار را کرد چون واقعا آدم ها با هم برابر نیستند برای مثال دانشمندی را فرض کنید که در مقابل یک فرد عامی قرار می گیرد این دو حتی نمی توانند حرف هم را درست بفهمند چه برسد که بخواهند با هم گفت و گو کنند!

به نظر می رسد امروزه به کسانی نیاز داریم که حرف بین یک گروه را برای گروهی دیگر یک جورهایی ترجمه کند تا دو گروه بتوانند با هم گفت و گو کنند، این اشخاص باید شناخت کافی از تفکرات هر دو گروه را داشته باشند البته شاید هوش مصنوعی بتواند این مشکل را حل کند!

و این مثال فقط از لحاظ عقل و فکر بود در صورتیکه در زمینه های مختلف هم چنین مثالی می توان زد البته اگر کسی خود سعی کند از دیگران شناخت حاصل کند خیلی خوب خواهد بود اما در جامعه ی متکثر و متنوع یک نفر نمی تواند در همه ی جوانب به این مهارت برسد!

در پایان نتیجه می گیریم با وجود اینکه انسان ها با هم متفاوت هستند لازم است در پیشگاه قانون مساوی باشند وگرنه یک جامعه ی بزرگ و متنوع و متکثر به مشکل بر می خورد از طرفی نیاز است شغل جدیدی به وجود آید که پیوند دهنده ی گروه های مختلف جامعه باشد تا جامعه بتواند با هم گفت و گو کند وقتی گروه های مختلف جامعه از انزوا در بیایند راه برای تبادل آگاهی و اطلاعات باز می شود و این باعث به وجود آمدن یک گفتمان نو می شود البته در حال حاضر تسهیلگرانی هستند در بعضی حوزه ها کار می کنند اما در جامعه ی ما بهشان توجه نمی شود!

نظرات 1 + ارسال نظر
محیا پنج‌شنبه 8 تیر 1402 ساعت 20:15

آدم ها واقعا با هم برابر نیستند. ی خدماتی داریم بچه ۱۱ ساله اش ماشین میردنه براشون ... به نظرم از نظرم افراد قشر ضعیف جامعه واقعا چوب رفتارشون رو میخورند.
حالا هرچی بهش میگم اگه تصادف بکنه قتل عمد هست میگه منو نترسون... بترسی به خودت بیای که بهتره...

یا بسیار تن پرور هستند... رفاه واقعا در پی تلاش میاد... بلاخره ی نسل خانواده باید تلاش بکنه تا بقیه در رفاه باشند.

واقعا سخته در برابر حماقت کسی عادل بودن

این هم نظریست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد