باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا
باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا

مجبوریم!

طبق بازخوردی که از صبح گرفتم و حال خودم که دل درد شدم الان با شال بستمش، فکر می کنم اکثرا به این حکومت تن داده اند و مجبوریم همین جوری زندگی کنیم!؟

حکومت هم اگر به قول دوستی از خودش شروع کرد و قانون و عدالت رو اجرا کرد ما باهاش راه میایم وگرنه مخالف می مونیم اما خوب زورمون نمیرسه سرنگونش کنیم!؟

شاید هم باید مهاجرت کرد ولی به کجا بریم!؟ آواره ی کجا بشیم!؟ آدم دلش تنگ میشه، واسه مردم، واسه خاک، واسه هوا، واسه گل ها و درخت های مشهد!؟

نظرات 2 + ارسال نظر
محیا دوشنبه 13 شهریور 1402 ساعت 21:00

من دلم میخواد برای یکسالم مهاجرت کنم. فعلا جراتش در من پیدا نشده

منم تازگیا بهش فکر می کنم ولی کجا برم!؟

فاضله دوشنبه 13 شهریور 1402 ساعت 18:13 http://1000-va2harf.blogsky.com

بودن
همیشه حضور نیست
گاهی کسی باتمام دلش کنارت میماند

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.