باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

روز نوشت شلغمی

تا دیشب قلبم درد می کرد!

اما امروز صبح خوب بود!

ولی بازم قرص خوردم!

دیشب با خودم گفتم باید برم دکتر دیگه!

فکر کنم ترسید خوب شد!

**********

امروز شلغم پختیم!

سه تا کوچولو خوردم!

ناهار پیراشکی خوردم!

**********

اون دوستم یادتونه از یکی خواستگاری کرده بود؟!

طرف ردش کرده بود اونم می گفت زودتر بمیرم؟!

الان طرف برگشته اما دوستم بهش گفته من هیچ حسی بهت ندارم!؟ خخخخخخخ

دو تا بچه های دوستاشم فوت کردند!

خیلی ناراحته!

جوون بودند!

مرگ خیلی زیاد شده!؟

نظرات 3 + ارسال نظر
گیل‌پیشی سه‌شنبه 2 آبان 1402 ساعت 23:43 http://Www.temmuz.blogsky.com

سلام سمیرا جون. خوبی؟
خوب کاری کرده، وقتی رفت، دیگه خیلی چیزها تغییر پیدا می‌کنه.
سرطان خیلی زیاد شده.

سلام خوبم مرسی
آره خیلی چیزها تغییر کرده براش

سمیرا سه‌شنبه 2 آبان 1402 ساعت 15:50

خدا رحمتشون کنه کاشکی تهدید دکتر رفتن همیشه جواب بود شلغم و پیراشکی هم نوش جونت

خدا رحمت کنه همه رفتگان رو
خخخخخ آره ای کاش زود با یاد دکتر خوب می شدیم مرسی

محیا سه‌شنبه 2 آبان 1402 ساعت 15:33

وقتی یکی بره اگه علاقه سطحی باشه آدم راحت فراموش میکنه. اگه علاقه عمیق باشه باز میبخشه. اما کار خوب اینه کسی که رفته رو بذاری بره. چون ممکنه تکرار کنه
مرگ سرطان بیماری...زیاد شده

آره درست میگی
خدا همه رو حفظ کنه از بیماری و مرگ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد