باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

آیا این عدالت است؟

آیا این عدالت است با کسی که با ما دشمنی می کند جوری برخورد کنیم که بترسد دیگر با ما دشمنی کند یعنی به اصطلاح زهر چشم ازش بگیریم؟

از کجا می دانید اگر کسی بدی می کند بعدا هم بدی کند؟ شاید از کارش پشیمان شود و توبه کند! شاید هم برعکس کینه به دل بگیرد و بر ضد ما دشمنی بزرگتری بکند! 

برای همین گفته اند چشم در برابر چشم، شما نمی توانید اگر یک نفر با مشت به چشم شما زد دست آن را هم قطع کنید که پیشگیری کرده باشید از مشت زدن های بعدی! این تعدی از انسانیت، عدالت و قانون و قانون الهیست!

در ضمن که اگر بخواهیم بر مبنای اخلاق مسیحی جلو برویم باید فرد را بخشید لینک مرجعم را می گذارم البته با قندشکن باز می شود اما لطفا این قدر نفرت را در جهان بیشتر نکنید حتی در جنگیدن عادل باشید!

لینکhttps://www.gotquestions.org/Farsi/Farsi-forgive-others.html 

نظرات 8 + ارسال نظر
سمیرا یکشنبه 3 دی 1402 ساعت 09:51

تو دخمل گلی هستی ماشاالله آفرین به هر دومون

گلی از خودته گل دختر

سمیرا یکشنبه 3 دی 1402 ساعت 01:24

خیلی باحالی الحمدالله که به فکر هستی که تغییر کنی و سر این قضایا عصبانی نشی و به هیچکس آسیب نرسونی ولی دخمل گل، خیلی ساده انگارانه ست اگه فکر کنی، من به این سن رسیده باشم و زخم نخورده باشم اتفاقا خیلی بیش از اندازه زخم و زیلی شدم ولی تصمیم گرفتم، بد بودن یه عده ای نباید باعث بشه که من دیگه خوب و مهربون نباشم و اتفاقا خیلی آگاهانه تر و بیشتر از قبل مصمم شدم که خوب باشم. قبلا خیلی وقت ها خوب بودم چون راه دیگه ای نداشتم ولی الان سعی می کنم خوب باشم به خاطر خوب بودن، به خاطر کارنامه اعمال، به خاطر آرامش و به قول انگلیسی ها the last but not the least به خاطر خدای عزیزم، که همیشه از اول با من بوده، وقتی بد بودم، وقتی ازش ناامید بودم، وقتی کم کاری و بی انصافی در حقش کردم و یا می کنم. دارم سعی می کنم آدم بهتری باشم نه به خاطر اینکه همه ی اون آدم هارو دوسدارم، اتفاقا اگه به میل خودم باشه، ترجیح میدم برای بعضیا قدم از قدم برندارم ولی من به خدا خیلی مدیونم و فرصت زندگیم هم خیلی محدوده. حتی اگه صد و بیست سال هم عمر کنم، در قیاس با میلیون ها میلیون سال عمر کهکشان ها و کائنات، من اندازه یه شاپرک هم وقت ندارم. دوسدارم توی این مدت کوتاه عمر، در حد توانم خدا ازم راضی باشه. امّا اصلا دوس ندارم که این فکر اشتباه رو القاء کنم که خیلی خوبم، حداقل خودم به خیلی از نقطه ضعف ها، کم کاری ها، خطاهام واقفم ولی سعی می کنم خودم رو ببقشم و عاقلانه سعی کنم همونطور که خودت خیلی زیبا گفتی، میانه روی پیشه کنم و توی این فرصت کم، بیشتر خوب باشم. من میدونم و بهم ثابت شده، اگه بیشتر از توانم خوب باشم، میشکنم، خسته میشم و ادامه نمیدم و من نمیخوام این اتفاق بیفته، میخوام آهسته و پیوسته سعی کنم که بهتر بشم و فشار اضافی به خودم وارد نکنم که روح و جسمم آسیب نبینه. فکر نکن که راحت به این طرز فکر رسیدم، من خیلی با خدا درگیر بودم، خیلی گِله و شکایت کردم، حتی خیلی باهاش دعوا کردم ولی اول و آخر اون از همه بهتر بود، تنها کسی بود که هیچوقت به من پشت نکرد و تنهام نذاشت، همیشه تونستم روش حساب کنم با اینکه در ظاهر به اکثر خواسته هام نرسیدم و خیلی از تلاش هام بی ثمر بوده. الان بیشتر هدفم اینه که اون ازم راضی باشه، راستش یه جورایی از همه آدم ها ناامیدم با اینکه دوستشون دارم ولی ما آدمیم و به اندازه خودمون خطاکار، پس باید توقعم رو از آدم ها پایین بیارم و همونجوری که انتظار دارم بقشیده بشم در حد توانم ببقشم. نمیگم همه رو بقشیدم چون واقعا اینجوری نیست ولی بزرگترین انتقام از بدها و بدی ها اینه که بدها و بدی ها باعث نشن، تو هم مثل اونها بشی. من مطمئنم که خیلی عیب، ایراد و اشکال دارم، ولی سعی می کنم خودم رو ببقشم و تلاش کنم که در حد توانم بهتر از خود قبلیم باشم، پیشرفتم شاید ضعیف بوده ولی الحمدالله حتی اگه شده یه اپسیلون ولی به نظر خودم، از خود قبلیم بهترم ان شاءالله. همین تلاش ما رو، خدا می بینه و همینه که ارزشمنده عزیزم

حرفات خیلی خوب و درست بود یه لایک بزرگ داری این قسمت حرفت که گفتی بیشتر از توانت خوب بودن باعث میشه بشکنی کاملا درسته من وقتی بیشتر از توانم خوبم بعدش این جوری عصبانی میشم و همه کاسه و کوزه ها رو می شکنم باید یاد بگیرم توقع زیادی از خودم نداشته باشم که مثل مسیح یا عارف ها رفتار کنم من هر چقدر این آدم ها رو بیشتر شناختم فهمیدم من چثدر باهاشون فاصله دارم و نسبت به اون ها بی مایه هستم یه جورایی هم سرم باد داشت الان دیگه سرم رو انداختم پایین
این بخش صحبتت که به خاطر خدا خوب هستی هم کاملا موافقم خدا تنها کسیه که باعث میشه ادامه بدم و بد نشم یه چیزایی رو یه زمانی نمی دونستم بدیه یا به دیگران آسیب میزنه اما الان فهمیدم دیگه نباید تکرار کنم

ماهش شنبه 2 دی 1402 ساعت 23:33 http://badeyedel.blogsky.com

در مورد غیرمنطقی بودنم در موقعی که یه چیزی زخمم رو تحریک می کنه باید بگم که سعی می کنم زخمم رو شفا بدم و منطقی باشم اینکه زخم دارم توجیه نمی کنه که به دیگران آسیب بزنم باید با بی اعصابیم هم کاری بکنم سر یه چیزایی این قدر عصبانی میشم وگرنه سر یه چیزای دیگه اصلا تکون نمی خورم

برات آرزوی موفقیت می کنم خودم

سمیرا شنبه 2 دی 1402 ساعت 22:31

صحبتت اصلا منطقی نیست من خیلی ها رو با این روش رد کردم چه برای ازدواج و چه برای دوستی، حتی وقتی میخوام شخصی رو که تاحدی بی ادبی کرده بلاک کنم، اکثرا مودبانه و با عذرخواهی بلاک می کنم هرگز خودت و دیگران رو در معرض آسیب قرار نده عزیزم تمرین کن این کارو، ضرری نداره عزیزم

در این مورد منطقی نیستم من با بقیه فرق دارم از فضا اومدم تا الان اینو نفهمیدی؟ زخم نخوردی نمی فهمی!

سمیرا شنبه 2 دی 1402 ساعت 22:16

من به درون خودم هم صد در صد واقف نیستم، پس چطور به درون بقیه واقف باشم؟ و به قول شما آدم ها تغییر هم میکنن، پس راه حل چیه؟ استفاده از تجربه، و راحت اعتماد نکردن. حضرت علی فرموده دلیلی نداره رازت رو برای دوستت افشا کنی. چون ممکنه روابطت با اون فرد تغییر کنه، یا خود اون فرد تغییر کنه. پس من «دوست» دارم و از داشتنش لذت و بهره می برم ولی رازمو برای خودم نگه می دارم و خودم رو در معرض خطر قرار نمیدم و از داشتن دوست هم محروم نمیشم. و اینکه به راحتی با هر شخصی دوست نمیشم، اجازه میدم زمان بگذره و رفتارها و گفتارهای فرد رو می سنجم، زمان خودش بهترین سنگ محک هست و بی گدار به آب نمی زنم. به نظرم بیشتر عملکرد خودمون مهمه، وقتی متوجه بشم این فرد شایستگی دوستی من رو نداره، کنارش میذارم، یا باهاش دوست نمیشم. و اینکه در رابطه دوستی، یه جاهایی ممکنه من گذشت کنم یه جاهایی ممکنه دوستم گذشت کنه ولی در کل اگه نکات مثبت طرف مقابلم بیشتره و بهش علاقمندم، رابطه رو شروع می کنم یا ادامه میدم. راستی، منظور بنده این نبود که آدم ها مثل کوکو هستن، منظورم اینه که اگه من دوست بد داشتم به این معنا نیست که همه دوست ها بد هستن، یا اگه در رابطه با مردها شکست خوردم، به این معنا نیست که همه مردها شایسته نیستن. شما حق داری انتخابت این باشه که دوست یا همسری نخوای، چون میخوای صد در صد مطمئن باشی که از سمت دوست یا همسر ضربه نخوری، البته با این انتخاب خودت رو در معرص ضربه های دیگه ای هم قرار میدی ولی باز هم این انتخاب شماست و قابل احترام هست اما نباید به افرادی که علاقمند به دوستی یا انتخاب شما به عنوان همسر هستن، ضربه بزنید مثلا با بی احترامی راندنشون. خیلی ها ممکنه از من نوعی خوششون بیاد و درخواست دوستی یا ازدواج بکنن، حالا اگه من به هر دلیلی اونها رو نپسندیدم یا اصلا تمایلی به دوستی یا ازدواج ندارم، باید با احترام کامل اونها رو رد کنم چون اگه به اونها بی احترامی کنم و اونها برنجن، خودم رو مدیون اونها کردم و جزاش رو در دنیا یا آخرت دریافت می کنم عزیزم

حرفات درسته اما من حوصله ندارم این قدر وقت بزارم و آدم ها رو تحلیل کنم تنهایی غصه ناکه اما از این کارا دلچسب تره بی احترامی می کنم که بزارن برن دیگه دنبالم نیان از منم بدشون بیاد عمدی این کار رو می کنم اگر کارما داره داشته باشه اونها هم ا مدن تنهایی منو ترک دادن رفتن برای اونا هم کارما داره
آدم اگه آدم باشه لازم نیست این قدر تحلیلش کرد و از یه بی احترامی هم ناراحت نمیشه هر چند بعضیا رو دیدم این قدر دقلن که ناراحتم میشن به روی خودشون نمیارن اما بعد جبران می کنن

سمیرا شنبه 2 دی 1402 ساعت 21:48

اول یه نکته ای رو در مورد کامنت قبلیم بگم، یه وقتی شخصی ظلمی میکنه و عمیقا و از ته دل پشیمون میشه، میاد و اظهار ناراحتی و درخواست بخشش میکنه و در صدد جبران برمیاد، طوریکه ما دلمون نرم میشه و طرف رو می بقشیم، خب ان شاءالله خدا هم طرف رو می بقشه. ولی یه حالتی هست که طرف شاید اصلا از رفتارش پشیمون نیست، حالا من به دلایل شخصی مثل آرامش خودم، طرف رو می بقشم و خدا هم قول داده برای من جبران می کنه ولی این به این معنا نیست که خدا هم اون ظالم رو می بقشه. یا طرف خودش ادب میشه و درخواست استغفار می کنه، یا ادب نمیشه و خدا در دنیا یا آخرت اونجور که خودش خوب بلده، طرف رو ادب می کنه حالا بحث صحبت شما در مورد ترسیدن چشم و از همه ترسیدن، این قضیه رو توی روانشناسی بهش میگن trust issue یعنی مشکل اعتماد، یعنی چون شخص از جایی ضربه خورده دیگه به هیچکس اعتماد نمی کنه و همین خودش خیلی جاها میتونه به شخص ضربه بزنه. مثلا من یه بار کوکو خوردم، بدمزه بوده، حالا بهترین کوکو هارو میذارن جلوم میگم، کوکو در کل بدمزه ست و خودم رو از این غذای خوشمزه محروم می کنم. در حالیکه درستش اینه که خطای خودم رو توی درست کردن این غذا پیدا کنم و رفعش کنم و خودم رو از غذایی به این مطلوبی محروم نکنم. درواقع شما داری با این کار، صورت مسئله رو پاک می کنی ولی مسئله هنوز هست. کار عاقلانه و بالغانه تر اینه که من اشتباهم رو پیدا کنم و درصدد رفعش بربیام. به هر حال همه آدم ها توی زندگی تا اندازه زیادی حق انتخاب دارن و اینکه برای محافظت از خودت از همه بپرهیزی هم سلیقه و انتخاب شماست ولی لزوما بهترین راهکار نیست

خیلی ممنونم عزیزم اما آدم ها کوکو نیستند آدم ها اختیار دارند، دروغ می گویند، عوض میشند، نقش بازی می کنند و ... اینکه چطور میشه درون آدم ها رو دید نمی دونم بعدم اگر زهر مار خورده باشی از ریسمون سیاه و سفیدم می ترسی ماری قیافه ش بی آزار بوده بعدم اگر هر دفعه کوکو بخوری بدمزه باشه دیگه نمی خوری از خیرش می گذری

گیل‌پیشی شنبه 2 دی 1402 ساعت 21:37

رعایت عدل در اختلافات واقعا ضروریه

خیلی سخته خودت ضربه خورده باشی و خودت عدالت رو تعیین کنی خیلی سخته بدون سوگیری باشی

سمیرا شنبه 2 دی 1402 ساعت 21:11

من در مورد سخنان خدا در قرآن نظرم رو میگم. خدا توی قرآن اصلا مخالف قصاص نیست، آیه 45 سوره مائده خدا گفته که در تورات آوردیم که جان در برابر جان، چشم در برابر چشم، بینی در برابر بینی، دندان در برابر دندان ولی اگر گذشت کنید برای شما بهتر است و آن را کفاره گناهانتان قرار می دهیم. البته ترجمه آیه رو دقیق ننوشتم تقریبا نقل به مضمون نوشتم. پس توی اسلام خداوند موافق قصاص هست، چرا؟ چون ممکنه آدم هایی باشند که به قتل بقیه راضی باشن اگه بدونن مثلا اعدام نمیشن و مثلا حبس ابد میخورن ولی در آخر گفته گذشت کنید بهتر است. میدونی چرا گذشت کنی بهتره، چون طرف دندونی رو شکسته، تو ممکنه بری بهش ضربه بزنی دو تا دندونش رو بشکنی، یا سطح بیشتری از دندون رو بشکنی، یا درد بیشتری به طرف وارد کنی، اونجوری باعث مدیون شدن خودت میشی و در دنیا و آخرت باید جوابگو باشی، واسه همین خدا میگه گذشت کنی بهتره. بعدش مگه ما خودمون بی خطا بودیم، مگه ما ظلم و بدی نکردیم، مگه ما کم کاری نکردیم، مگه دروغ... انجام ندادیم؟ خب ما کلی خطا داریم که اگه خدا بخواد انتقام بگیره از اونجا که خدا ذوالانتقام هم هست، رُسمون کشیده میشه چه در دنیا و چه در آخرت، پس بهتره تا اونجاییکه می تونیم روحیه گذشت داشته باشیم تا خدا هم باگذشت به ما نگاه کنه. حالا بر فرض که ما گذشت کردیم یا گذشت نکردیم، اون حقی هست که ما داریم ولی حتی اگه گذشت کنیم، کار آدم خطاکار تموم نشده، چون وقتی شخصی خطا کرده، اون خطا باعث سقوط اون فرد از جایگاهی که بوده شده و حالا خدا چون بنده هاشو دوسداره، اون فرد رو تنبیه می کنه حالا چه در دنیا و چه در آخرت. پس ما اولا نباید اجازه بدیم که ظلمی به ما واقع بشه ولی اگه ظلمی هم اتفاق افتاد باخودخوری و حرص و جوش نباید به خودمون آسیب بیشتر بزنیم، باید ازش درس بگیریم، برای محافظت خودمون در آینده، و ما صاحب حقی شدیم بابت اتفاقی که برامون پیش اومده، چون اون آدم ظالم مدیون ما شده، که باید یا در دنیا و یا در آخرت برامون جبران کنه. و اگه ببقشیم ان شاءالله خدا برامون جبران می کنه ولی به این معنا نیست که خدا از ظالم میگذره و در دنیا یا آخرت ادبش نمی کنه. من باید به عدالت و خداییت خدا ایمان داشته باشم و مطمئن باشم که خدا کار خودش رو بلد هست، پس دیگه چرا خودمو اذیت کنم. چیزی که باید ازش بترسم، بیشتر اعمال خودم هست نه اعمال دیگران. ولی به هیچ عنوان هم اجازه ندم که مورد ظلم واقع بشم چون این خواست خداست، اگر هم شد، به خودم و دیگران آسیب نزنم. مثلا اگه من شکست عشقی خوردم از یه مرد خبیث یا جاهل، نباید بگم تمام مردها بد هستن بلکه باید از تجربه م استفاده کنم و خودم رو در معرض مردهای بدکردار قرار ندم. و مردی رو پیدا کنم که انسان شریفی هست، خلاصه من حق ندارم همه رو با یه چوب بزنم اگه در گذشته شخصی در حق من ظلمی کرده. چون تشویقم کردی، توی کامنت قبلی برات کلی حرف زدم

خیلی ممنونم سمیرا جونم جامع و کامل بود ولی کسی که چشمش ترسیده از همه می ترسه اینم خودش یه پیشگیری هست شاید عاقلانه نباشه اما آرامش آوره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد