باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

آمار تلفات جنگ

در جنگ روسیه با اوکراین آمارهای گوناگونی از کشته شدگان دو طرف اعلام شده است اما بین 50 هزار تا 150 هزار کشته از هر دو طرف تخمین زده شده است که آمار وحشتناکیست تعداد زخمی ها را هم به دلایل نظامی نمی گویند ولی آن هم قطعا خیلی بالاست و گفته شده 14 میلیون اوکراینی آواره شدند!؟

من نمی دانم احساس قدرت داشتن و صاحب جان و مال مردم بودن چگونه است اما چرا مردم عادی زیر بار این قدرت ها می روند و باهاشون همکاری می کنند؟!

در غزه هم همین طور است 40 هزار کشته فلسطینی عدد کمی نیست، تازه رندش می کنند وگرنه تعدادی خرده ریز هم هستند که انگار نه انگار آدم بودند!؟

ایرانم که افتخار می کند دارد با آمریکا می جنگد و ادعای روی پای خود ایستادن دارد و مقاومت می کند و از طرفی کارشناس های خودشون می گویند آمریکا ما را گوشه ی رینگ گیر آورده است!؟

مردم ایران و نسل جدید هم که جلوی نظام ایران در حال نافرمانی مدنی و تحریم انتخابات هستند بلبشویی هست!؟

این ها را برای خالی کردن ذهنم نوشتم و فقط نقل قول کردم نظر نمی دهم یادم هست که قول دادم دیگر نظر در مورد سیاست ندهم، من ماموریتم تموم شد و کاری که باید الان انجام دهم این است که در خودم فرو روم و به درون خودم وصل شوم و به صلح با خودم و خلایق برسم!؟

چرا حکومت ها می توانند اعمال خشونت کنند؟!

چرا حکومت ها می توانند اعمال خشونت کنند اما شهروندان نمی توانند غیرقانونی خودشان سر به خود اعمال خشونت کنند؟!

چرا اگر دو شهروند با هم درگیر شوند باید پیش دادگاه و قاضی بروند اما وقتی دو حکومت با هم اختلاف دارند می توانند هر کاری در حق همدیگر انجام دهند و با هم بجنگند و خون بریزند؟!

چرا باید بعضی حکومت ها سلاح کشتار جمعی داشته باشند و از آن استفاده کنند یا دیگر حکومت ها را با آن ها تهدید کنند؟!

و بعد مسابقه ی تسلیحاتی بین حکومت ها راه بیفتد؟!

چرا حکومت ها در قبال کشتن شهروندان دیگر حکومت ها در جنگ مسئولیتی ندارند!؟

خیلی وقت ها از مردم می شنویم اعراب هنوز در قبال کشتاری که در ایران زمین کردند عذرخواهی نکردند و یک کینه ی دیرینه بین ایرانی و عرب وجود دارد!؟

هنوز خیلی ها بابت حمله ی متفقین به ایران در زمان جنگ جهانی دوم کینه از این دولت ها دارند چون نیمی از جمعیت ایران به خاطر آن ها کشته شدند!؟

و البته حمله های دیگر به ایران زمین زیاد بوده است و اجداد ما در سختی و ترس با مشقت توانسته اند جان سالم به در برند و البته خون های ما هم با کشورهای حمله کننده ترکیب شده است و دیگر هیچ کداممان اصالت آریایی نداریم!؟

البته قوم آریایی ها خود خیلی به بقیه ی کشورها حمله کرده است و باعث درد و رنج مردم آن ها شده است!؟

ولی دیگر جنگ بس است دیگر اعصاب ما کشش این همه فاجعه و  کشتار را ندارد!؟ آن هایی که جنگ راه می اندازند یا جنگجو هستند چه جور موجوداتی هستند!؟ چه لذتی دارد خون یک نفر دیگر را ریختن!؟ آیا شما خون آشامید؟! هیچ فکر کرده اید خودتان به چه تبدیل می شوید؟! خیال می کنید زنده می مانید و پیروزید انسان بودن خودتان را از دست می دهید!؟


بعدنوشت:

واقعیت اسفبار این است که بخش بزرگ بدی ها را کسانی مرتکب می شوند که هرگز تصمیم به بد بودن یا خوب بودن نمی گیرند،آنها که توانایی اندیشیدن ندارند.

هانا آرنت

مغز و قلب

تا حالا شده قلبتون نسبت به چیزی حس داشته باشه حتی دوستش داشته باشه اما مغزتون از اون چیز متنفر شده باشه؟ چه کار باید کرد؟!

من مغزم قوی تره و احساسم رو همیشه سرکوب کرده ولی حالا می خوام طبق قلبم عمل کنم باید چه کار کنم؟

چون که می دونم اگر احساسم رو سرکوب کنم بعد خودش رو به یه شکل دیگه مثل بیماری نشون میده!


بعدنوشت: نشستم یه مقدار در مورد درونیاتم نوشتم، سردرد خفیفی گرفتم چون رو به رو شدن با واقعیت خودمون درد داره، حس هایی میاد بالا که ناخوشاینده و نمی تونی بپذیریشون و باهاشون در جنگی، تضادهایی داری که خودتم نمی فهمی چگونه ممکن شده!

روزنوشت سر صبحی

امروز اینترنت خونه قطعه!

با اینترنت گوشی هم نمی تونم فیلترینگ رو دور بزنم!

کانکت نمیشه!

اگه تلگرام نیومدم واسه اینه!

*************

دوشنبه رفتم دکتر زنان!

یه آمپول داد کلی گشتم تا پیداش کردم!

و تعدادی هم قرص و کپسول!

گفت اگر تا یک هفته خوب شدی که هیچی یه ماه دیگه بیا!

وگرنه هفته ی دیگه حتما بیا!

*************

دیگه چون حالم خوب نیست و ضعف دارم همه ش تو خونه ام!

خسته ام شدم از خونه و تخت!

نمی دونم چه حکمتیه که من همه ش باید تو تخت باشم!

از کتاب خوندن هم خسته شدم!؟

با اینکه تازه دارم یه چیزایی درک می کنم!

ولی خسته شدم از تو خونه موندن کتاب خوندن و پای اینترنت بودن!

کارای خونه رو هم نمی تونم انجام بدم!

مامان و خواهرم رفتن سفر!

من و داداشمیم خونه!

************

هوا چه گرم شده!

همه ش عرق می کنم!

حمومم نمی تونم برم!

بو گرفتم!؟

بارونای عجیب و غریبم که همه ش میاد!

اینجا البته نمی باره!؟

************

جنگم که شاید تو راه باشه!

منم که باز مریضم و جنگ شروع شد!؟

یادش بخیر جنگ سوریه با مریضی من شروع شد با بهبودی من تموم شد!؟

به خدا می گفتم چرا همه چیز با هم یک دفعه بهم ریخت؟!

حالا هم باز شروع شد!

واقعا دلم می خوا بمیرم و با این چیزا مواجه نشم!؟

از ترس نیست!؟

از اینه که نمی دونم باید چه کار کنم؟!

اضطراب و تشویش می گیرم!؟

شرایط پیچیده

شرایط خیلی پیچیده شده است از طرفی جمهوری اسلامی به مردم فشار می آورد و از طرف دیگر با دولت اسرائیل در جنگ است و عده ای از مردم طرفدار اسرائیل هستند و بعد این مردم به وطن فروشی متهم می شوند!

آدم نمی داند چه کار باید بکند!؟ غزه هم که هنوز جنگ ادامه دارد!؟ باید اعتراف کنم که دیگر جنگ و بلایای طبیعی و خبر کشته شدن آدم ها برایم عادی شده است!؟ متاسفم اما دیگر اخبار را دنبال نمی کنم تمرکزم را گذاشته ام روی کلیپ روانشناسی دیدن، این طوری حالم بهتر است و از انواع خبر و آهنگ های استرس آور شبکه های خبری در امانم!

کتاب تضادهای درونی هورنای بهم نشان داد هنوز خیلی باید روی خودم کار کنم و مشکلاتم زیاد است و سوادم کم است و عقل و فهم و تحلیلم هم از آن کمتر است و هنوز خیلی جای کار دارم، هر روز که از دست می رود یک روز عمر است و شاید فردا نباشیم، وقتی فکر می کنی فرصت داری کارهایت را به تعویق می اندازی اما تا کی می خواهی این کارها را بکنی؟ عمر مثل برق و باد می گذرد و در آخر در لحظه ی مرگ می خواهی از خودت شرمگین باشی؟!