باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

بعضی وقت ها میگم که برای چی تلاش می کنم؟!

بعضی وقت ها با خودم میگم که برای چی بیخودی تلاش می کنم! یادمه تا راهنمایی تو مدرسه تک بودم چون زیر بار حرف های معلم ها نمی رفتم، اون ها می خواستن ما مطیع باشیم و زور بهمون می گفتند می خواستند ما بدون چون و چرا بگیم چشم!

جالبه که تقریبا تمام کلاس قبول کرده بودند و من تنهایی تلاش می کردم دیگه تو راهنمایی تسلیم شدم و رفتم دنبال کار خودم جالبیش این بود که تو دبیرستان بیشتر بچه ها تازه شورشگر شدند ولی دیگه من حوصله نداشتم باهاشون همراهی کنم تازه اونا همه ش دنبال پسرها بودند مشکلشون اون چیزی که من باهاش مشکل داشتم نبود!

حالا هم بعد از چند سال عصیانگری دوباره و بازخوردی که از جامعه گرفتم باز هم به همون نتیجه رسیدم که نسل جدید چیز دیگه ای می خواد و من چیز دیگه ای!؟

که آیا این آدم هایی که امثال زهرا هستند اصلا ارزش دارن تو عمرت رو بزاری براشون؟! از قدیم گفتن خلایق هر چه لایق!؟ واقعا من آدمش نیستم با آدم هایی تو این سطح بخوام دربیفتم، آدم هایی که پاش بیفته نه خدا رو می شناسن نه پیغمبر!؟ اصلا نمی دونم چطوری فکر می کنند اما وقتی میرم میوه فروشی و پسر میوه فروش باهام گرم میگیره اما بعد زیادی حساب می کنه!؟ با خودم میگم اینا اصلا آدمند؟! اصلا وجدان دارند؟! فکر می کنند زرنگند؟! بدبخت تو چندرغاز سر من کلاه گذاشتی اما دنیا و آخرت رو باختی!؟ ولی مثل همین زهرا این قدر پر رو بی تربیت هستند که هر چی به دهنشون میاد بهت میگن!؟

توی این اوضاع وایویلا فقط یه نفر مثل رضا شاه باید بیاد با ترس و زور و کشت و کشتار وضع این مملکت رو درست کنه!؟ من مریضم و ذاتا آرومم، مجادله و بحث نمی تونم بکنم چه برسه به ....!؟

من خیلی سعی کردم مثل مسیح باشم اما نشد نمی تونم چشمم رو روی یه چیزایی ببندم، اگر به خدا قول نداده بودم خیلی زودتر ول کرده بودم ولی دیگه باید برم، منم توانم حدی داره از طرفی هم دیگه همه چیز برام بی معنی شده، نمی دونم چی قراره بشه!؟

نظرات 3 + ارسال نظر
سمیرا دوشنبه 11 دی 1402 ساعت 18:48

من مخالف حرکت حماس هستم چون باعث آسیب خیلی زیاد به مردم و مملکتش شد و متاسفانه زیاده خواهی و قدرت طلبی یه عده هم باعث این امر شد. ولی بحثمون سیاسی و در مورد حماس نبود. بحثمون در مورد مردها بود، من خودم هم قبلا مثل تو به مردها خیلی بدبین بودم. البته به صورت فردی از مردها خوشم میومد ولی به خاطر سبقه تاریخی و ظلم مردها در طی اعصار کلا نگاه مثبتی به مردها نداشتم. ولی حقیقت اینه که اگه قدرت در زمان های قدیم که مثلا مادرسالاری بود، دست زن ها می موند، الان مردها از ظلم زن ها می نالیدن و ما هم تا مردی حرف می زد، پُز می دادیم بابت آلت جنسی زنانه مون مشکل از مرد و زن نیست، مشکل از قدرته، قدرت فسادآوره و دست هر شخصی و جنسی به مدت طولانی باشه، تمام حق ها و خوبی هارو برای خودش برمیداره، تو دیکتاتورهارو ببین، قضیه اینه. بنابراین باید قدرت به مدت طولانی و یا همیشگی در دست یک طیف نباشه بلکه باید بچرخه، اینجوری ظلم و فساد کمتر میشه. من قبلا هم بهت گفتم، مشکل انتقام گرفتن اینه که یکی ضربه خفیفی زده ولی اگه انتقام بگیری ممکنه، ضربه تو بزرگتر باشه و این مثل گلوله برفی می چرخه و بزرگتر میشه واسه همینه خدا میگه گذشت کنی بهتره. تو اگه یه چیزی بگی آدم های مختلفی می بینن و ممکنه اون افراد مؤدب یا مهربون نباشن و مشکلات پیش بیاد. نظر من اینه جبهه گیری زن و مرد گونه نداشته باش، هر دو جنس، آدمیم، حرفت رو هم بزن ولی جوری که نه سیخ بسوزه و نه کباب، البته این کار سخت و وقتگیره ولی کار درسته و ارزشش رو داره. همینطور، من میگم الان یکی به ما بی ادبی کرد، من هی بیام غصه بخورم و توی دلم حرص و جوش بخورم و انرژی خودم رو بیارم پایین چه سودی داره؟ سعی میکنم ان شاءالله سخت نگیرم و بگذرم، اگه طرف مقصر باشه، جزاشو میده چون خدا گفته اگه اعمالتون به اندازه مثقالی باشه، من حساب می کنم، پس خیلی جاها بی خیال اعمال دیگران باشیم و کار خوب خودمون رو انجام بدیم و به دیگران هم هیچ جوری چه کلامی و چه رفتاری تا میتونیم آسیب نزنیم ان شاءالله ببین ما قاضی، مامور کلانتری و وکیل نیستیم، اگه میشه خطایی رو تصحیح کرد، با ملایمت تذکری بدیم، ولی اگه نمیشه تصحیح کرد، خودمون و بقیه رو در معرض خطر قرار ندیم، مثلا اگه سیستم درست باشه، باید به افراد ذیصلاح این کارو بسپریم اگه بازم نشد در نهایت به خدا میسپریم که قاضی القضات هست اینجا هم داریم با هم بحث و گفتگو می کنیم، که منجر به باز شدن فکرمون میشه، وگرنه نه من، نه شما و نه هیچکدوم از این آدم های مجازی عملا توی زندگی ما نیستن، که عملا توقعی مثلا از شما یا من نوعی ایجاد بشه، گفتم بیشتر داریم صحبت می کنیم امروز هم خیلی حرف زدم، ان شاءالله یکم سکوت پیشه کنم

نه حرفات خوب بود شما زخم من رو نداری خیلی از زن هایی که فمینیست هستند مثل من زخم خورده ان اتفاقا ما اول تو جبهه مردها بودیم ولی طوری با ما تا کردند که فهمیدیم چه جنسی دارن اونم نه یه بار و دوبار البته من می دونم نباید از روی زخمم کاری بکنم اما اینجا وبلاگمه و می خوام ذهنم رو تخلیه کنم که دیگه سبک بشه و دوباره بتونم سر پا بشم
من فقط اینو بهت بگم که از آدمیزاد قطع امید کردم اونم خیلی ساله منتها هی خدا میگه به خاطر من برو سمت آدم ها، بیشتر بهشون محبت کن و این چیزا ولی درست نمیشند برعکس هی چیزای بدتری می بینی! من نمی دونم خدا داره چی کار می کنه؟! شاید واقعا سختگیرم شاید خیلی بزرگش می کنم نمی دونم اما چطور من یه خطایی می کنم باید زود جزاش رو ببینم اما بقیه راست راست میرن و هر کاری دلشون می خواد می کنند چرا خدا واسه ی من فقط خداست برای اونا باز من باید گذشت کنم؟ البته این خوبه که خدا واسه ی من خداست اما چرا بقیه رو ول کرده؟!
نمی دونم شاید واقعا یه چیزایی رو به ما اشتباه یاد دادند، شاید خودم در اشتباهم! نمی دونم؟!
اما از همه چیز متنفرم حتی از خودم به زور دارم زندگی می کنم وقتی این قدر از همه چیز بدم میاد چطور برای این دنیا می دونم کار واقعا مثبتی بکنم؟!

سمیرا دوشنبه 11 دی 1402 ساعت 17:33

هرکول پسرِ پادشاه خدایان ژوپیتر بوده ولی مادرش آدم معمولی بوده، یه قهرمان اساطیری توی روم و یونان باستان هست که قدرت ماورائی داشته و به خاطر قدرتش کارهای خارق العاده می کرده، یه جورایی قویترین آدمِ ممکن، فکر کردم ولی معادل فارسی خوبی به نظرم نرسید که انگلیسشو نوشتم، یعنی بخوای یه کاری بکنی در حد هرکول و یه جورایی کار نشدنی. من میگم قوات رو برای کار نیکو همیشه بذار چون همیشه سمت خدا بودن و سمت نیکی ها و روشنایی وایسادن، میرزه. من صحبتم اینه که توقعت از خودت و دیگران انقدر بالا نباشه، من و تو یه سطحی داریم، باید اهداف بزرگمون رو ریز کنیم و کم کم به سرانجام برسونیمشون، ما تلاشمون رو می کنیم اگه شد شکر، اگه نشد شکر. ولی اگه مثلا نیروهای شیطانی و تاریکی ها قدرتشون و تعدادشون بیشتره، نباید ناامید بشیم و اون شعله نور کوچیک خودمون رو هم خاموش بکنیم و بگیم همه سرباز تاریکی ها هستن، من چرا خوب باشم!؟ من اولا به خاطر خوبی خوب بودن، بعد به خاطر خودم و از همه مهم تر بابت خالقم خوب می مونم و توی جبهه خوب ها تلاش می کنم، حالا شاید وسع من تو جبهه خوب ها مثلا امام حسین بودن نباشه ولی می تونم جرعه ای آب به دستش بدم، خب اون جلودار هست و شاید میتونه بدهارو راحت ببقشه و نیکی های بیشتری بکنه، من توانم مثلا بقشیدن و نیکی در حد اطرافیان و خودم هست. من میگم من باید تلاش برای بالا رفتن داشته باشم ولی اگه از پله اول نردبان، دو پله پامو بالاتر بذارم هم خودم میفتم، هم ممکنه رو بقیه هم بیفتم و به اونها هم آسیب بزنم.
حالا بحث در مورد این دوستمون، خب بخواییم منصفانه نگاه کنیم، تو اول ضربه زدی خب وقتی میگی مردها رو باید همه رو شَل و غَم کنیم انتظار داری، بیاد مدح و ستایشت بکنه البته اون صحبتی هم که کرد، اینکه تا زن ها حرف میزنن، میگن نیاز جنسی دارن، یعنی ببقشید آلت جنسی مردانه رو پادزهر و تسکین همه آلام زن ها میدونن خیلی پدرسالارانه ست و نشانه ego یعنی خود و خودبینی خیلی بزرگشونه و ریشه تاریخی داره و این صحبت ها از قدیم بوده، چون همونجور که میدونی قدرت اکثرا دست مردها بوده و ولی زن ها توی دویست سال اخیر ماشاالله تلاش های مثال زدنی انجام دادن و همونطور که می بینی، بی تاثیر نبوده و ماشاالله به خیلی از حقوق رسیدیم و قطعا در آینده هم بهتر میشیم. ولی اینکه شخصی حرف سختی به زعم خودش بشنوه و ضربه محکم تری نزنه، خیلی خودسازی میخواد عزیزم، یعنی تو نباید از من نوعی و ایشون توقع رفتاری ابوسعید ابوالخیر گونه داشته باشی عزیزم، تو هر چقدر هم سعی کنی که با مردم مدارا کنی و حرمت بگیری و مهربون باشی، بازم مردم ممکنه ضربه بزنن، حالا وای به حال اینکه چیزی بگی که بهشون بر هم بخوره. پس سخت نگیر چون به قول حضرت حافظ ، آسان گیر بر خود کارها، کز روی طبع سخت می گردد جهان بر مردمان سختکوش

باشه باهات موافقم ولی دیگه از خودگذشتگی نمی کنم و متاسفانه حرف من بد فهمیده میشه پس بهتره حرفی نزنم بعدم اولین ضربه رو من نزدم حماس زد وگرنه ما داشتیم کار خودمون رو می کردیم، در ضمن این جنگ حالا حالا ها ادامه داره بعدم حرفایی که اون زد خیلی سنگین تر از حرفای من بود من مثل اون نیستم اون جوری زشت حرف بزنم بعدم اینا که بلدن این جوری زشت حرف بزنند برن خودشون حق خودشون رو بگیرن!
من که فکر می کنم این چند سال فقط خودم رو سنگ رو یخ کردم اشتباهم این بود که جوگیر شدم و به خدا قول دادم قول هایی که به قول شما در حد توانم نبود من پله های وسط بودم می خواستم کار پله ی آخر رو بکنم!
بعدم میگی به دیگران سخت نگیر سوالم اینه که نمیشه دیگران هر کاری دوست داشته باشند بکنند بعد توقع از ما هم داشته باشند یا توقع زندگی آنچنانی داشته باشند؟!
منم زیاده خواهی هام و حرص و آزم رو کم کردم دیگه توقعی از زندگی ندارم لطفا کسی هم توقع از من نداشته باشه

سمیرا دوشنبه 11 دی 1402 ساعت 16:03

اول اینکه خیلی نخواه که Herculean task انجام بدی، چون واقعا نمیشه و نمیتونی، مثلا من واسه خودم تلاش می کنم در حد خودم خوب باشم و تا میشه حقی ضایع نکنم و تلاش در ارتقای مادی و معنوی خودم داشته باشم ولی اگه ارتقاء هم پیدا نکردم چه مادی و چه معنوی علیرغم تلاشم، با خودم مهربون باشم و تسلیم خواست خدا باشم، ولی دست از خوبی و تلاش در حد توانم بر ندارم، همین، و همین هم خیلی باارزشه و کم کاری نیست

Herculean task یعنی چی؟!
من اگه می خواستم تمام قوامو بزارم خیلی کارهای دیگه می کردم اما آدم میگه میارزه آیا؟!
همین دیوونه رو ببین اومده با اسم های مختلف کامنت میزاره!؟ از رو هم نمیره!؟ البته تمام کامنتهاش رو پاک کردم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد