باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

خودکامگی

امروز چند تا شعر خوندم و خلاصه شون این بود که دل خودکام هیچ وقت به مراد دلش نمیرسه، به خصوص به عشق!

انگار قانون دنیاست همیشه برعکس اون چیزی که هستی باهات رفتار می کنه حالا این وسط یه کامیابی ها و موفقیت هایی نصیبت می کنه ولی اون اصل موضوع رو هیچ وقت بهت نمیده!

منم نمی دونم با خودکامگیم چی کار کنم!؟ البته همین که قبول کردم خودکامه هستم خودش یکی از اولین پله هاست ولی درون آدم چقدر آشغال هست!

تازه فهمیدم عاشقکش هم بودم، آخه چه مرضیه خدا ما رو این طوری می آفرینه بعد می خواد این طوری که هستیم نباشیم!؟ مگه میشه؟! خودشو سر به زنگا نشون میده!؟

نظرات 1 + ارسال نظر
عمه اقدس الملوک یکشنبه 15 بهمن 1402 ساعت 22:37 https://amehkhanoom.blogsky.com/

تا در نگاه تو خودکامگی چه مفهومی داشته باشه ننه. بعد خدا مخلوط آفریده و قدرت تعقل برای انتخاب داده اگر همش خوبی بود که فرشته می آفرید مگه بیکار بود یک انسان را با اینهمه خرابکاری بیافرینه

واقعا چه کارها می کنه خدا!؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد