امروز حالم خوب بود!
دیروز خیلی پریشون بودم!
اعضای داخل شکمم هم بهم ریخته بودند!؟
امروز یه گروه مدیتیشن تو تلگرام پیدا کردم!
ادمیناش واقعا واردن!
خوشحالم بعد از مدت ها استاد واقعی پیدا کردم!
اما امروز هنوز تمرین نکردم!؟
یکیشون گفت دمنوش گزنه بخورم تا روده هام آروم بگیره!
منم رفتم عطاری عرق گزنه گرفتم و خوردم، التهاباتم کمتر شد!
البته عرق خار مریم هم برای کبده خوردم سبک تر شدم!
**************
امروز با یه دوست قدیمی چت کردم!
میره کلاس شعرخوانی در یک فرهنگسرا!
منم چند بار می خواستم برم!
گفت جلسات سطحش خیلی بالاست!
اکثرا حضار معلم بازنشسته و دکتر و تحصیلکرده ان!
عکسشون رو برام فرستاد!
آدم های خیلی محترمی معلوم میشدن!
من خجالت میکشم برم بینشون!
چون من آدم بدیم و مثل اونا مودب و فرهیخته نیستم!؟
این قدر اینجا برای اینکه ذهنم خالی بشه حرفای نامربوط زدم که شرمم میاد تو روی آدمای خوب نگاه کنم!
با خودم میگم آدما از من بدشون میاد!؟
خلاصه که روزای فرده طرف صبح!
راهشم دوره باید با مترو و اتوبوس برم!
فردا صبح ببینم چه جوریم شاید امتحانی رفتم!
***********
عمه چند وقته نیست!؟
براش کامنت گذاشتم چک نکرده!؟
آخر سال تحصیلیه شاید سرش شلوغه!؟
یه وبلاگ نویس دیگه ای هم هست به اسم سمیه جون!
ایشون همسرش بهش خیانت کرده و حالا می خواد طلاقش بده!؟
می خواد با نفر سوم ازدواج کنه!
مهریه هم نمیده!
یه دختر کوچکم دارن!
میدونم اصلا کار خوبی نیست نسبت به بلای یکی دیگه شکرگزاری کردن!
ولی واقعا خدا رو شکر می کنم ازدواج نکردم و بچه ندارم!
البته با یه نفر یه قرارهایی داریم ولی از آینده خبری نیست!
حالا این سمیه خانمم ده روزه نیست!
کامنتا رو هم جواب نمیده!
اوضاع بد جوری خرابه!
براش دعا کنید!
خدا کمکش کنه

آفرین، شعرخوانی به نظر محیط جذابی داره. ان شاءالله حتما برو 

ان شاالله
ایده ی جالبی هست اما نه واسه من
خوشحالم حالت خوبه
مرسی